جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با چهارمغز

چهارمغز

چهارمغز
گردکان. جوز. گوز. گردو. رجوع به گردو شود، مغز پسته و بادام و فندق و گردو یا تخمه. عَفز، چهارمغز که خورده شود. عَفاز، چهارمغز مأکول. (منتهی الارب). رجوع به چارمغز شود
لغت نامه دهخدا

چارمغز

چارمغز
چهارمغز. جوز را گویند که گردکان است. (برهان). تخم درختی است از قسم میوه به فارسی گردکان و به هندی اکهروت گویند. (آنندراج). جوز مغز فارسی که بهندش اکهروت نامند. (شرفنامۀ منیری). گردکان که چهارمغز دارد. جوز. گردو. گوز. خسف. جوز چارمغز. ضَبْر و ضَبِر، درخت چارمغز. لُب ّ، چارمغز گردکان است. (منتهی الارب) ، مغز تخمۀ کدو و خربزه و هندوانه و خیار، مغز پسته و فندق و بادام و گردو.
- دهن الجوز، روغن چارمغز.
و رجوع به گردکان شود
لغت نامه دهخدا

چهارمیخ

چهارمیخ
چهار عدد میخ که روی زمین یا دیوار به شکل مربع یا مستطیل بکوبند، نوعی شکنجه که چهاردست و پای کسی را به چهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند
چهارمیخ
فرهنگ فارسی معین

چهارمیخ

چهارمیخ
چهار میخ فلزی یا چوبی که به شکل مربع بر زمین یا دیوارکوبیده شود و دست و پای محکوم را برای شکنجه به آن ببندند، کنایه از گرفتار و اسیر
فرهنگ فارسی عمید