جدول جو
جدول جو

معنی چارمغز

چارمغز
چهارمغز، مغز گردو، فندق، بادام و پسته
تصویری از چارمغز
تصویر چارمغز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چارمغز

چارمغز

چارمغز
چهارمغز. جوز را گویند که گردکان است. (برهان). تخم درختی است از قسم میوه به فارسی گردکان و به هندی اکهروت گویند. (آنندراج). جوز مغز فارسی که بهندش اکهروت نامند. (شرفنامۀ منیری). گردکان که چهارمغز دارد. جوز. گردو. گوز. خسف. جوز چارمغز. ضَبْر و ضَبِر، درخت چارمغز. لُب ّ، چارمغز گردکان است. (منتهی الارب) ، مغز تخمۀ کدو و خربزه و هندوانه و خیار، مغز پسته و فندق و بادام و گردو.
- دهن الجوز، روغن چارمغز.
و رجوع به گردکان شود
لغت نامه دهخدا

چهارمغز

چهارمغز
گردکان. جوز. گوز. گردو. رجوع به گردو شود، مغز پسته و بادام و فندق و گردو یا تخمه. عَفز، چهارمغز که خورده شود. عَفاز، چهارمغز مأکول. (منتهی الارب). رجوع به چارمغز شود
لغت نامه دهخدا

چارمیخ

چارمیخ
نوعی شکنجه معروف است که شخص را بخوابانند و دست و پای او را به میخ بندند
فرهنگ لغت هوشیار

چارمیخ

چارمیخ
چهارمیخ، برای مِثال گر جز به تو محکم است بیخم / برکش چو صلیب چارمیخم (نظامی۳ - ۴۳۵)
چارمیخ
فرهنگ فارسی عمید

بارمیز

بارمیز
نام محلی در کنار راه تبریز به اهر میان روبیا و اهرچای (رود اهر) در 112200گزی تبریز
لغت نامه دهخدا

چارمین

چارمین
چهارمین. منسوب به عدد چهار. چیزی در مرتبۀ چهارم:
پهلوی عیسی نشینم بعد از این
بر فراز آسمان چارمین.
مولوی
لغت نامه دهخدا