- چنانیدن
- فراهم آوردن، پند دادن و چنیدن
معنی چنانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
علف خورانیدن بحیوانات گردش دادن حیوانات علفخوار در علفزارها تا چرا کنند
تپانیدن، فرو کردن، بزور و فشار در جائی یا سوراخی فرو کردن
خواهد چکاند بچکان چکاننده چکانده) قطره قطره ریختن مایعی را، کشیدن ماشه تفنگ و تیر انداختن: تفنگ خالی کردن
فشار دادن منضغط کردن عصاره گرفتن، فشار دادن و منضغط کردن
به ناز و خرام راه بردن، در سیر و خرام آوردن، خرامانیدن، برای مثال کجا من چمانیدمی چارپای / بپرداختی شیر درنده جای (فردوسی - ۱/۲۳۴)
کردن فرمودن و ساختن فرمودن
выжимать
auswringen
викручувати
wykręcać
torcer
strizzare
escurrir
tordre
uitwringen
memeras
निचोड़ना
לסחוט
kuzamisha
চিপে বের করা
نچوڑنا