- چسنده
- آنکه چس کند کسی که فسوه دهد
معنی چسنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکتفاء، کافی، کفایت
تمام، بس، کافی
سلیقه
آنکه به کسی یا چیزی برسد واصل جمع (ذیروح) رسندگان
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
کوشنده ساعی، ستیزه کننده، دم زننده
کسی که بناز راه رود خرامنده
آنچه که میچکد
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
آن کس که میچغد چخنده
کسی که مزه چیزی را بچشد، چاشنی گیر
پذیرفته مقبول، خوب نیکو، نوعی از کباب و آن قرصهای قیمه باشد که در روغن بریان کنند و گاهی بی روغن بریان کنند
ویژگی کسی که مزۀ چیزی را بچشد
کوشش کننده، ستیزه کننده، دم زننده،
حیوان علف خواری که چرا می کند، چرا کننده
ویژگی کسی که به ناز و خرام راه می رود، خرامنده
ویژگی مایعی که از جایی می چکد و چکه چکه فرومی ریزد
پسندیده، برای مثال آن چیست ز کردار پسنده که تو را نیست / آن چیست ز نیکویی و خوبی که نداری (فرخی - ۳۷۶ حاشیه)
کافی، تمام، بس
بسنده کردن: بس کردن، تمام کردن،برای مثال به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم / به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا (عنصری - ۳)
بسنده کردن: بس کردن، تمام کردن،
ویژگی چیزی که به چیز دیگر بچسبد، ویژگی چیزی که دارای چسب باشد
چیزی که به چیز دیگر می رسد، کسی که به امری یا کاری رسیدگی کند
Dripping
Cohesive, Clinging, Adhesively
капающий
клеящимся , липкий , сплоченный
tropfend
haftend, klebrig, kohäsiv
крапельний
липко , липкий , згуртований