- چرت
- حالت نیم خواب، حالت کسی که او را خواب آمده، پی در پی چشم بر هم نهادن و باز کردن
معنی چرت - جستجوی لغت در جدول جو
- چرت
- حالت بین خواب و بیداری، خواب سبک، غنودگی، پینکی
چرت زدن: اندکی خوابیدن، به خواب کوتاه رفتن
- چرت
- حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
چرت و پرت: چرت
- چرت ((چُ))
- خواب سبک، حالت بین خواب و بیداری
- چرت
- дремота
- چرت
- Mittagsschlaf
- چرت
- дрімота
- چرت
- drzemka
- چرت
- soneca
- چرت
- pisolino
- چرت
- siesta
- چرت
- sieste
- چرت
- dutje
- چرت
- การงีบ
- چرت
- tidur siang
- چرت
- قيلولةٌ
- چرت
- झपकी
- چرت
- מנמנם
- چرت
- şekerleme
- چرت
- usingizi mdogo
- چرت
- ন্যাপ
- چرت
- قیلولہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که چرت می زند و در حال چرت زدن است، چرت زننده،
آلتی چوبین برای جمع و تفریق حساب
روسی اشمار چهار چوبه ای که دارای چند رشته مهره های چوبین بسیم کشیده است و بدان اعداد را محاسبه و جمع و تفریق کنند
میل بخواب داشتن
اندکی خوابیدن، به خواب کوتاه رفتن
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، فلاده، بسباس، ترّهه
((چُ کِ))
فرهنگ فارسی معین
چتکه، ابزاری است برای محاسبه و آن چهارچوبی است دارای تعدادی میله که هر میله خود دارای تعدادی مهره است که به وسیله آن عمل جمع و تفریق را انجام می دهند. البته این نوع روش حساب در قدیم بیشتر مرسوم بود
چهارچوبۀ کوچکی که دارای چند رشته مهره های چوبی به سیم کشیده است و در حساب کردن برای عمل جمع وتفریق به کار می رود
Dozing, Doze