معنی چاکردار - جستجوی لغت در جدول جو

چاکردار(سَ)

لغت نامه دهخدا

قاطردار

قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استردار، قاطربان، استربان

فرهنگ فارسی عمید

چاکروار

مانند چاکر، بنده وار

فرهنگ فارسی عمید

بادکردار

تند و تیز، تندرو

فرهنگ فارسی عمید

نابردار

ناشکیبا، بی صبر، ناچار

فرهنگ فارسی عمید

لشکردار

دارندۀ لشکر، نگهدار لشکر

فرهنگ فارسی عمید

بدکردار

بدکار، بدکنش، کسی که کارهای زشت انجام می دهد

فرهنگ فارسی عمید

چاکرداری

(کَ / کِ)

اربابی. آقایی. مهتری. منعمی. چاکرپروری. خادم نوازی:
در چاکرداری و سخا سخت ستوده ست
او سخت سخی مهتر و چاکرداری است.
فرخی

لغت نامه دهخدا

لاکردار

(کِ)

مرکّب از: لای عربی + کردار فارسی، و آن دشنام گونه ای است که لوطیان دهند

لغت نامه دهخدا

چاکدار

(سَ دَ)

شکافته، دریده، پاره، عضوی یا جامه ای که شکافتگی و بریدگی داشته باشد، ترکیده، کفیده

لغت نامه دهخدا

لا کردار

بی کردار دشنامی است

فرهنگ لغت هوشیار

قاطردار

آنکه قاطردارد نگهبان استر قاطرچی

فرهنگ لغت هوشیار

بدکردار

بدافعال وبدکردار

فرهنگ لغت هوشیار

لاکردار

بی صفت (دشنامی است که بطرف دهند) دشنام گونه ایست که لوطیان دهند

فرهنگ لغت هوشیار

لاکردار

((کِ))

بی مروت، ناجوانمرد

معنی چاکردار - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما