جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لاکردار

لاکردار

لاکردار
بی صفت (دشنامی است که بطرف دهند) دشنام گونه ایست که لوطیان دهند
لاکردار
فرهنگ لغت هوشیار

لاکردار

لاکردار
مُرَکَّب اَز: لای عربی + کردار فارسی، و آن دشنام گونه ای است که لوطیان دهند
لغت نامه دهخدا

چاکردار

چاکردار
ارباب. صاحب. آقا. مهتر. آنکه نوکران و ملازمان خود را نیک نگهداری کند. کسی که از رعایت حال خادمان و تأمین معاش و رفاه ایشان بهیچ روی مضایقه و دریغ نکند.
چاکرپرور:
در چاکرداری و سخا سخت ستوده ست
او سخت سخی مهتر و چاکرداریست.
فرخی.
و رجوع به چاکرپرور شود
لغت نامه دهخدا

لشکردار

لشکردار
دارندۀ لشکر. سرلشکر: کارهای مملکت به مردان کار و لشکر و لشکردار راست آید. (مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا

لاکردر

لاکردر
ژان باپتیست هانری، لوپر. واعظ فرانسوی و از خطبای عالیقدر سدۀ نوزدهم. مولد رِسِی - سور - اورس (کت -دُر). (1802-1861 میلادی)
لغت نامه دهخدا