مؤلف مرآت البلدان نویسد ’در جلگۀ تهران در مشرق شهر و جنوب البرز، بین راه تهران به مازندران دهی بود بایر و خالی از سکنه، متعلق بورثۀ میرزامحمد لواسانی وزیر که جناب میرزا علینقی حکیم الممالک و پیشخدمت باشی سلام، آن را ابتیاع نمود و قنات آن را دایر نمود و باغی و عمارتی و آبادی در آنجا ایجاد کرد و حکیمیه اش نامید’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از متعلقات میان ولایت شهر مشهد است که در سه فرسنگی شهر واقع شده و ده خانوار سکنه دارد. هوایش مرطوبی و زراعتش از آب قنات است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از مزارع قدیم النسق طبس است و یکصد و سی و هشت تن سکنه دارد. آبش از قنات و هوایش معتدل است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’در جلگۀ تهران در مشرق شهر و جنوب البرز، بین راه تهران به مازندران دهی بود بایر و خالی از سکنه، متعلق بورثۀ میرزامحمد لواسانی وزیر که جناب میرزا علینقی حکیم الممالک و پیشخدمت باشی سلام، آن را ابتیاع نمود و قنات آن را دایر نمود و باغی و عمارتی و آبادی در آنجا ایجاد کرد و حکیمیه اش نامید’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از متعلقات میان ولایت شهر مشهد است که در سه فرسنگی شهر واقع شده و ده خانوار سکنه دارد. هوایش مرطوبی و زراعتش از آب قنات است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از مزارع قدیم النسق طبس است و یکصد و سی و هشت تن سکنه دارد. آبش از قنات و هوایش معتدل است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
چاه کوچک. (آنندراج). مصغر چاه، یعنی چاه کوچک. (ناظم الاطباء). چاچه. چاهچه. چاه نزدیک تک. چاه کم عمق. چاه خرد، آبشی. چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ. چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند، گوی که در زیر شیرآب انبار سازند، گودی چانه. چاهک لب، پاچال. (ناظم الاطباء) ، چاهک سیم پالا. گاه. (فرهنگ اسدی ص 421) بوتۀ زرگری. - چاهک ثرید، آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی. (ناظم الاطباء)
چاه کوچک. (آنندراج). مصغر چاه، یعنی چاه کوچک. (ناظم الاطباء). چاچه. چاهچه. چاه نزدیک تک. چاه کم عمق. چاه خرد، آبشی. چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ. چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند، گوی که در زیر شیرآب انبار سازند، گودی چانه. چاهک لب، پاچال. (ناظم الاطباء) ، چاهک سیم پالا. گاه. (فرهنگ اسدی ص 421) بوتۀ زرگری. - چاهک ثرید، آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی. (ناظم الاطباء)