پیوند داشتن، خویشی داشتن، خویشاوندی، (صفت نسبی، منسوب به پیوند) در کشاورزی میوه ای که از درخت پیوند شده به دست آید، در پزشکی دارای پیوند مثلاً عضو پیوندی، در کشاورزی درختی که آن را پیوند زده باشند
پیوند داشتن، خویشی داشتن، خویشاوندی، (صفت نسبی، منسوب به پیوند) در کشاورزی میوه ای که از درخت پیوند شده به دست آید، در پزشکی دارای پیوند مثلاً عضو پیوندی، در کشاورزی درختی که آن را پیوند زده باشند
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور