دهی است از دهستان سمام بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 26هزارگزی جنوب امام. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 260 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، گردو و لبنیات و شغل اهالی گله داری است. بیشتر سکنۀ آن در زمستان برای تهیۀ علوفه گله های خود به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سمام بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 26هزارگزی جنوب امام. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 260 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، گردو و لبنیات و شغل اهالی گله داری است. بیشتر سکنۀ آن در زمستان برای تهیۀ علوفه گله های خود به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین. (ناظم الاطباء) : جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده. خاقانی. خر این جایگه لنگ و تیمارکش از آن به که پیش ملک بارکش. سعدی (بوستان). ، سرپرست. دلسوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : امیرالمؤمین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی خداوند و بی تیمارکش ببینیم بگیریم. (تاریخ بیهقی از یادداشت ایضاً)
بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین. (ناظم الاطباء) : جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده. خاقانی. خر این جایگه لنگ و تیمارکش از آن به که پیش ملک بارکش. سعدی (بوستان). ، سرپرست. دلسوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : امیرالمؤمین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی خداوند و بی تیمارکش ببینیم بگیریم. (تاریخ بیهقی از یادداشت ایضاً)
نام قدیم ایالتی بشمال فرانسه، مرکز آن آمین، از خطه های شمالی فرانسه است، از طرف شمال بخطۀ آرتواز و خطۀ بولونی، و از سوی مشرق بخطۀ شامپانی و از جانب جنوب بخطۀ جزیرۀفرانس و از جهت مغرب بخطۀ نورماندی و دریای مانش محدود و محاط است، مرکزش شهر آمین و منقسم به پیکاردی علیا و سفلی بود ولی طبق تقسیمات تازه تمام ایالت سوم و مقداری از ایالتهای ان و اواز و پادکاله هم به این خطه منضم گشته است، جلگه های بسیار دارد، محصولات عمده اش عبارت است از حبوبات گوناگون و نباتات مخصوص روغن کشی، میوه جات و انواع سبزی آنجا فراوان است
نام قدیم ایالتی بشمال فرانسه، مرکز آن آمین، از خطه های شمالی فرانسه است، از طرف شمال بخطۀ آرتواز و خطۀ بولونی، و از سوی مشرق بخطۀ شامپانی و از جانب جنوب بخطۀ جزیرۀفرانس و از جهت مغرب بخطۀ نورماندی و دریای مانش محدود و محاط است، مرکزش شهر آمین و منقسم به پیکاردی علیا و سفلی بود ولی طبق تقسیمات تازه تمام ایالت سوم و مقداری از ایالتهای اِن و اواز و پادکاله هم به این خطه منضم گشته است، جلگه های بسیار دارد، محصولات عمده اش عبارت است از حبوبات گوناگون و نباتات مخصوص روغن کشی، میوه جات و انواع سبزی آنجا فراوان است
پیکارکننده. پیکارجوی. (آنندراج). مبارز. جنگی: چنین پاسخ آورد پیکارگر که ای پهلوانان با نام و فر. فردوسی. که پیکارگرشان سپهبد شده ست به رزم اندرون دستشان بد شده ست. فردوسی
پیکارکننده. پیکارجوی. (آنندراج). مبارز. جنگی: چنین پاسخ آورد پیکارگر که ای پهلوانان با نام و فر. فردوسی. که پیکارگرْشان سپهبد شده ست به رزم اندرون دستشان بد شده ست. فردوسی
پیکارگاه. میدان جنگ. حربگاه. جنگ جای. رزمگه: از برای آنکه در پیکارگه روی هوا پرستاره آسمانی کردی از دود و شرار. مسعودسعد. دوزخی شد عرصۀ پیکارگاه کو در آن پیکارگه خنجر کشید. مسعودسعد
پیکارگاه. میدان جنگ. حربگاه. جنگ جای. رزمگه: از برای آنکه در پیکارگه روی هوا پرستاره آسمانی کردی از دود و شرار. مسعودسعد. دوزخی شد عرصۀ پیکارگاه کو در آن پیکارگه خنجر کشید. مسعودسعد
که پیکان کشد. که پیکان از زخم برآرد. که آهن نوک تیر یا نیزۀ نشسته بر اندام به در کند. جراحی که برای علاج قصد برآوردن پیکان از بدن مجروح میکند. (آنندراج) : ز بس خستۀ تیر پیکان نشان شده آبله دست پیکان کشان. نظامی
که پیکان کشد. که پیکان از زخم برآرد. که آهن نوک تیر یا نیزۀ نشسته بر اندام به در کند. جراحی که برای علاج قصد برآوردن پیکان از بدن مجروح میکند. (آنندراج) : ز بس خستۀ تیر پیکان نشان شده آبله دست پیکان کشان. نظامی