جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تیمارکش

تیمارکش

تیمارکش
بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین. (ناظم الاطباء) :
جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش
دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده.
خاقانی.
خر این جایگه لنگ و تیمارکش
از آن به که پیش ملک بارکش.
سعدی (بوستان).
، سرپرست. دلسوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : امیرالمؤمین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی خداوند و بی تیمارکش ببینیم بگیریم. (تاریخ بیهقی از یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیکارکش

پیکارکش
پیکارکشنده. جدلی. که پیکار کشد. خصیم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

تیماربر

تیماربر
تیماردار. پرستار. غمخوار. کسی که نگاهداشت و نگهبانی و محافظت کسی را بعهده گیرد:
کمر بست شیده به پیش پدر
فرستاده او بود و تیماربر.
فردوسی.
در عشق تو صد همدم تیماربرم باید
تنها چه کنم چون کس تیماربرم نبود.
عطار
لغت نامه دهخدا

سیگارکش

سیگارکش
سیگار کشنده. آنکه سیگار کشد. کسی که سیگار را دود کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

دینارکش

دینارکش
دینارکشنده. که دینار حمل کند. حامل دینار:
هر آنکس که شد در جهان شاه وش
سرش گردد از گنج دینارکش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا