- پیچانی
- حیرت سرگشتگی گیجی: هر که را در دل شک و پیچانی است در جهان او فلسفی پنهانی است. (مثنوی)
معنی پیچانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
حالت و چگونگی پیچا
خانه شطرنجی، نقش خانه های چهار گوش
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
قرار دادی
حالت و چگونگی پیچا، پیچا بودن
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان
کارمندی که استخدام او با قرارداد باشد، قراردادی
پارچه شطرنجی، پارچه ای که طرح آن مانند صفحه شطرنج باشد
جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر، بخت، اقبال
نوعی از لعل به شکل پیکان
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین،
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر،برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰)
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر،
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
ویژگی پارچه ای که بر آن نقش خانه های چهارگوش باشد، پارچۀ شطرنجی
در حال پیچیدن، پیچنده
پیچاندن، پیچیده، در حال پیچیدن
مشوش، مضطرب، در حال پیچیدن
پیچ داده تاب داده گردانیده
پیچاندن
جانوری، ددوش
هندسی
تخریب، خرابی
بی مانندی بی همتایی
منسوب بدیوان درباری و دربار پادشاه
دیر نشین
مخفیانه
ندامت
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
نهایی انتهایی آخرین: (حجت بنصیحت مسلمانی گفتت سخنی درست و پایانی) (ناصر خسرو)
ناز بویا گونه ای باده سبز و تنک، آمیزه تنباکو و بویه ها منسوب به ریحان، شراب صاف شده باده مصفی، یکی از اقسام خطوط اسلامی
پارسی تازی گشته گیلانی گردناک
منسوب به ایران. هر چیز که وابسته به ایران باشد، اهل ایران از مردم ایران تابع ایران