جدول جو
جدول جو

معنی پینسکو - جستجوی لغت در جدول جو

پینسکو
نام رشته کوهی میان مازندران و سمنان که شکارگاه نیز می باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پینکی
تصویر پینکی
حالت بین خواب و بیداری، خواب سبک، چرت
پینکی زدن: چرت زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاستو
تصویر پیاستو
بیاستو، دهان دره، خمیازه، بوی دهان
فرهنگ فارسی عمید
سازمان فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که با کمک به صلح و امنیت ملل، افزایش احترام به عدالت، حکومت قانون و حقوق انسانی و آزادی های اساسی در سال ۱۹۴۶ میلادی تاسیس شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینوک
تصویر پینوک
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، کتخ، تیکوز، کتغ، قروت
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، ریخبین، لیولنگ، رخبین، ترپک، هبولنگ، پینو، هلباک، ترف، کشک سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینو
تصویر پینو
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، قروت، کتغ، تیکوز، کتخ
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، لیولنگ، کشک سیاه، هلباک، ترپک، ترف، ریخبین، هبولنگ، رخبین برای مثال شعر ژاژ از دهان من شکر است / شعر نیک از دهان تو پینو (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
جزیره ای بوسعت حدود 7770 کیلومتر مربع نزدیک ساحل غربی گروئنلند. در آن آهن تلوردار یافته اند. و لیگنیت در آن استخراج میشود. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
حالتی که برای شخص خواب گرفته نشسته یا ایستاده دست دهد که سرش پیاپی فرود آید از خواب و سپس از خواب جهد و سر راست کند. غنودنی باشد سبک و آنرا بعربی سنه گویند. (برهان). چرت. ثقله. ثقله. مقدمۀ خواب و این بیشتر تریاکیان را باشد. (آنندراج) وسن. وسنه. سنه. هوجل. چرت اول خواب. سبات. نعاس. حرکت سر و گردن خفتۀ برپا یا نشسته بسوی زیر. گرانی در سر آنگاه که خواب غلبه کند. جوده. (منتهی الارب) :
ربط همچون پینکی و پوست با هم داشتیم
خورد بر تریاک او تا خوردم از تریاک او.
واله هروی.
(پوست بمعنی کوکنار و افیون است و بر تریاک کسی خوردن همان است که امروز چرت کسی را پاره کردن گویند).
افتاد همچو جوز مقشر بگاه چرت
از آستین و پاچۀتنبان پینکی.
(از آنندراج).
هکر، گرفتن پینکی کسی را. خوفع، اندوهگین خاموش مانند پینکی زننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پینو که قروت و کشک باشد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(کُ وْ)
بخشی از ناحیۀ برلن دارای 59600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(کُ)
قصبه ای است در ایالت ایکا از پرو، مرکز سنجاق شینشا در خلیج پیسکو، واقع در مصب نهر شونشانگه و در ابتدای خطآهن ایکا. دارای لنگرگاه. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نِ کُ)
نامی متشکل از حروف اول کلمات انگلیسی Organisation Cultural and Scientific ،Educational Nations United (که به علامت اختصاری. O. C. S. E. N. U نمایانده می شود). سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که در 1945 میلادی با همکاری 43 کشور به منظور حمایت از آزادی بشری و توسعۀ فرهنگ و بسط و تعمیم آن در دنیا تشکیل شد. اولین کنفرانس عمومی یونسکو روز سه شنبه نوزدهم نوامبر 1946 میلادی در آمفی تآتر بزرگ دانشگاه سوربن (پاریس) با حضور نمایندگان 43 کشور تشکیل گردید. یونسکو علاوه بر توجه به توسعۀ امور علمی، تربیتی و فرهنگی کشورهای عضو به دو مسئلۀ دیگر هم بسیار توجه دارد: 1- مرمت خسارات ناشیه از جنگ به امور فرهنگی و سازمان های وابستۀ آن. 2- با تشخیص اینکه عدم تفاهم بین ملت ها یکی از علل اساسی اختلاف جنگ وستیزها است برای رفع آن به طرق ذیل کوشیده است: ایجاد مراکز تعلیماتی بین المللی و تبادل محصل میان کشورها، تأسیس و تکمیل باشگاه ها، تربیت معلمان و اصلاح کتب درسی، بالا بردن سطح معلومات جوانان و غیره. دولت ایران در30 اردیبهشت ماه 1325 هجری شمسی قبول اساسنامۀیونسکو را در هیأت وزیران تصویب کرد و در 15 تیرماه 1327 از تصویب مجلس شورای ملی گذرانید و کمیسیون یونسکو فعالیت رسمی خود را شروع کرد. شمه ای از فعالیت های کمیسیون یونسکو در ایران این است: 1- تألیف و طبع ’کتاب ایران’ به زبان انگلیسی. 2- تهیۀ مجموعۀ نفیسی از مینیاتورهای اصیل ایرانی. 3- تحقیقات علمی درباره اراضی خشک. 4- شناسایی متقابل ارزش های فرهنگی شرق و غرب. و نیز بسیاری فعالیت های فرهنگی دیگر
لغت نامه دهخدا
بیاستو، دهان دره، خمیازه:
پیاستو نبود خلق را مگر بدهان
ترا بکون بود ای کون بسان دروازه،
معروفی،
، بوی دهان، (شعوری ج 1 ص 261)، نیز رجوع به بیاستو شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
آدرین وان. نام نقاشی از مردم هلند (1621-1673 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سُنْ)
نام دو برادرکه در سفر اول کریستوف کولومب به آمریکا با وی همسفربودند و بعداً هم مستقلاً پاره ای از نقاط آمریکا را کشف کردند. برادر کوچکتر در سنۀ 1500 میلادی ببرزیل درآمد و مصب نهر آمازون و رودخانه ای در گویان کشف کرد که بنام خود او موسوم شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نُ زُ)
قصبه ای است در خطۀ والنسیا (بلنسیه) از اسپانیا در ایالت آلیکنت و در 47 هزارگزی جنوب غربی آلیکنت در کنار یکی از انهار تابعۀ نهر سگوره واقع است و قسمت علیای آن محتوی مقدار کلی از نمک باشد و پاره ای از آبهای شور هم در اینجا جریان دارند، دامنه هایش از درختان زیتون مستور میباشد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نِ کُ)
میخائیل. (1850- 1889 میلادی). شاعر بزرگ رومانی است. (از لاروس). و رجوع به همین کتاب شود، حرف نفی است به معنی ’ما’ و در این هنگام بعد از آن جملۀ اسمیه واقع میشود مانند ’ان الکافرون الا فی غرور’ (قرآن 20/67) و یا بعد از آن جملۀ فعلیه واقع میشود مانند: ’ان اردنا الا الحسنی’. (قرآن 107/9). و بعضی گفته اند ’ان’ نافیه نیست مگر آنکه بعد از آن ’الا’ و ’لما’ بیاید مانند ’ان کل نفس لما علیها حافظ’ (قرآن 4/86) ، و این قول مردود است بنا بآیۀ زیر از قرآن: ’ان عندکم من سلطان’ (68/10) و ’قل ان ادری اقریب ما توعدون’ (25/72). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، مخفف از ’اًن ّ’ باشد و در این صورت بعد از هر دو جملۀ اسمیه و فعلیه می آید اما در اسمیه اعمال و اهمال هر دو جایز است و در فعلیه اهمال واجب، و هرکجا که بعد از آن لام مفتوح واقع شود ’ان’ مخفف است مانند: ’ان زید لأخوک’. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، زاید آید، مانند: ما ان اتیت بشی ٔ انت تکرهه. (از شرح قاموس) (از ناظم الاطباء). و مانند:
ما ان رأینا ملکاً اغارا
اکثر منه قره وقارا.
(منتهی الارب).
، بمعنی ’قد’ آید و گفته اند از آنست: ’ان نفعت الذکری’ (قرآن 9/87). (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، بنا بقول کوفیها بمعنی ’اذ’ می آید مانند ’واتقوا اﷲ ان کنتم مؤمنین’ (قرآن 57/5) و مانند ’لتدخلن المسجد الحرام ان شاء اﷲ آمنین’. (قرآن 27/48) ، بمعنی ’اذا’ است، مانند ’ان استحبوا الکفر علی الایمان’. (قرآن 23/9). (ازتاج العروس). و رجوع به امثال و حکم مؤلف ج 1 ص 286ببعد شود
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت ملنیسک از روسیه در 240 هزارگزی جنوب غربی مینسک کنار رود پینا، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نام رودخانه ای است در شمال یکی از دو جزیره ای که زلاند جدید را تشکیل میدهد. این نهر از میان دشتی مردابی برمی خیزد و پس از طی 110 هزارگز بخلیج هوآراکی میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
پیشانی خرد پیشانی ناچیز، بخت اقبال: این پینک بسوزد. (این بخت منسبت که موجب این همه مصیبتهاست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پینوک
تصویر پینوک
پینو
فرهنگ لغت هوشیار
حالتی که برای شخص خواب گرفته - نشسته یاایستاده - دست دهد که سرش پیاپی فرود آید از خواب و سپس از خواب جهد و سر راست کند چرت سنه: افتاد همچو جوز مقشر بگاه چرت از آستین و پاچه تنبان پینکی. (آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
دوغ ترش که خشک کرده باشند کشک قورت ترف: نیکی بگزین و بد بنادان ده، روغن بخر و جدا کن از پینو. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یونسکو
تصویر یونسکو
سازمان فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پینو
تصویر پینو
((پِ))
کشک، قره قروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پینک
تصویر پینک
((نَ))
پیشانی خرد، پیشانی ناچیز. بخت، اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یونسکو
تصویر یونسکو
((نِ کُ))
Unesco سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پینکی
تصویر پینکی
چرت، خواب سبک
فرهنگ فارسی معین
از بنیاد، از ازل، از آغاز
فرهنگ گویش مازندرانی
هموار کردن شالیزار با پا، به جلو هل دادن، آب دستمال کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
وصله
فرهنگ گویش مازندرانی
تسمه ی چرمی که آن را بر پالان اسب بندند تا پالان به طرف جلو.، چرت چرت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع واقع در الستای علی آبادکتول
فرهنگ گویش مازندرانی
نام منطقه و کوهی است
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۴۰۰۰ متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی