جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پینکی

پینکی

پینکی
حالتی که برای شخص خواب گرفته - نشسته یاایستاده - دست دهد که سرش پیاپی فرود آید از خواب و سپس از خواب جهد و سر راست کند چرت سنه: افتاد همچو جوز مقشر بگاه چرت از آستین و پاچه تنبان پینکی. (آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پینکی

پینکی
حالت بین خواب و بیداری، خواب سبک، چرت
پینکی زدن: چرت زدن
پینکی
فرهنگ فارسی عمید

پینکی

پینکی
حالتی که برای شخص خواب گرفته نشسته یا ایستاده دست دهد که سرش پیاپی فرود آید از خواب و سپس از خواب جهد و سر راست کند. غنودنی باشد سبک و آنرا بعربی سنه گویند. (برهان). چرت. ثَقْله. ثَقَله. مقدمۀ خواب و این بیشتر تریاکیان را باشد. (آنندراج) وسن. وسنه. سنه. هوجل. چرت اول خواب. سبات. نعاس. حرکت سر و گردن خفتۀ برپا یا نشسته بسوی زیر. گرانی در سر آنگاه که خواب غلبه کند. جوده. (منتهی الارب) :
ربط همچون پینکی و پوست با هم داشتیم
خورد بر تریاک او تا خوردم از تریاک او.
واله هروی.
(پوست بمعنی کوکنار و افیون است و بر تریاک کسی خوردن همان است که امروز چرت کسی را پاره کردن گویند).
افتاد همچو جوز مقشر بگاه چرت
از آستین و پاچۀتنبان پینکی.
(از آنندراج).
هکر، گرفتن پینکی کسی را. خوفع، اندوهگین خاموش مانند پینکی زننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پینکی

پینکی
تسمه ی چرمی که آن را بر پالان اسب بندند تا پالان به طرف جلو.، چرت چرت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشکی

پیشکی
از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشکی

پیشکی
ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
پیشکی
فرهنگ فارسی عمید