جدول جو
جدول جو

معنی پیشین - جستجوی لغت در جدول جو

پیشین
سابق، گذشته، قبلی، برای مثال آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ - ۳۳۰)، پیشی، جلویی، ظهر، نیمروز
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
فرهنگ فارسی عمید
پیشین
مرکز دهستان پیشین بخش راسک شهرستان سراوان، واقع در42 هزارگزی جنوب خاوری راسک کنار مرز پاکستان، جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 4567 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و خرما و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آنجا فرعی است، گمرک و پاسگاه ژاندارمری دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دریای پیشین در زابلستان بود، (مزدیسنا ص 421)
لغت نامه دهخدا
پیشین
سابق، اقدم، سلف، قدیم، گذشته، متقدم، قبلی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
پیشین
گذشته، قبلی، کسی که در سال های گذشته می زیسته، جمع پیشینیان، پیشتر، جلوتر، اول، نخست، نیمروز، ظهر
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
فرهنگ فارسی معین
پیشین
اسبق، سابق، قبلی
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشین
دیرینه، سابق، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم، ظهر، نیمروز
متضاد: تازه، پسین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیشین
سابقٌ
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به عربی
پیشین
Foregoing, Predecessor
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیشین
précédent, prédécesseur
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیشین
önceki, selef
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشین
پچھلا , پیشرو
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به اردو
پیشین
পূর্ববর্তী , পূর্বসূরী
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیشین
wa awali, mtangulizi
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیشین
पूर्व , पूर्वज
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به هندی
پیشین
이전의 , 전임자
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به کره ای
پیشین
前の , 前任者
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیشین
הקודם , קודמו
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به عبری
پیشین
sebelumnya, pendahulu
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیشین
ก่อนหน้านี้ , ผู้ดำรงตำแหน่งก่อน
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیشین
voorafgaand, voorganger
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به هلندی
پیشین
anterior, predecesor
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیشین
precedente, predecessore
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیشین
anterior, predecessor
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیشین
先前的 , 前任
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به چینی
پیشین
poprzedni, poprzednik
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیشین
попередній , попередник
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیشین
vorangehend, Vorgänger
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیشین
предыдущий , предшественник
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمع پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
دیرینه، سابق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
((نِ))
قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
قدمت، سابقه، سوابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
Antecedent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
предшественник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
Vorgänger
دیکشنری فارسی به آلمانی