- پیشی
- سبقت
معنی پیشی - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشی
- تبادر، مبادرت، بدری
- پیشی
- سبقت، تقدم، پیش افتادن، پیش بودن
پیشی جستن: تلاش کردن برای پیش افتادن
پیشی دادن: حق تقدم دادن، فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن
پیشی کردن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی جستن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی گرفتن: پیش افتادن، جلو افتادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسبق، سابق، قبلی
سابق، اقدم، سلف، قدیم، گذشته، متقدم، قبلی
سابق، گذشته، قبلی، برای مثال آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ - ۳۳۰) ، پیشی، جلویی، ظهر، نیمروز
گذشته، قبلی، کسی که در سال های گذشته می زیسته، جمع پیشینیان، پیشتر، جلوتر، اول، نخست، نیمروز، ظهر
Foregoing, Predecessor
предыдущий , предшественник
vorangehend, Vorgänger
попередній , попередник
poprzedni, poprzednik
先前的 , 前任
anterior, predecessor
precedente, predecessore
anterior, predecesor
précédent, prédécesseur
voorafgaand, voorganger
ก่อนหน้านี้ , ผู้ดำรงตำแหน่งก่อน
sebelumnya, pendahulu
سابقٌ , سلفٌ
पूर्व , पूर्वज
הקודם , קודמו
前の , 前任者
이전의 , 전임자
önceki, selef
wa awali, mtangulizi
পূর্ববর্তী , পূর্বসূরী
پچھلا , پیشرو
افزونی، زیادی، کثرت
حرفه، شغل
کهولت
زیادی
ترکی خدیش کد بانو