جدول جو
جدول جو

معنی پیشکی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشکی
ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
تصویری از پیشکی
تصویر پیشکی
فرهنگ فارسی عمید
پیشکی
(شَ)
از پیش پیش. زودتر از گاه مقرر. دادن یا فرستادن یا ستاندن چیزی سلف قبل از موعد مقرر. سلف. قبلاً، استسلاف، بها پیشکی گرفتن، به مساعده. بطور مساعده
لغت نامه دهخدا
پیشکی
از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشکی
((شَ))
کاری که پیش از وقت انجام شود، پولی که پیش از وقت پرداخت شود
تصویری از پیشکی
تصویر پیشکی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیشکی
تصویر شیشکی
صدایی شبیه صدای باد شکم که برای مسخره کردن کسی از دهان ایجاد می کنند
شیشکی بستن: صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینکی
تصویر پینکی
حالت بین خواب و بیداری، خواب سبک، چرت
پینکی زدن: چرت زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
دانش معالجۀ بیماران، طبابت، شغل و عمل پزشک، طبابت، (صفت نسبی، منسوب به پزشک) آنچه مربوط به معالجۀ بیماران است، طبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشکش
تصویر پیشکش
چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند، هدیه، برای مثال می خواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲ - ۴۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تومانی به آذربایجان: حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب آرد: تومان پیشکین، درین تومان هفت شهرست: پیشکین و خیاو و انار و ارجاق و اهر و تکلفه و کلیبر، پیشکین از اقلیم چهارم است، طولش از جزایر خالدات ’فب ک’ و عرض از خط استوار ’لزم’و در اول وراوی میخواندند چون پیشکین گرجی حاکم آنجا شد بدو معروف گشت، هوایش بعفونت مایل جهت آنکه شمالش را کوه سبلان مانع است و آبش از کوه سبلان می آید و غله و میوه بسیار باشد و اهل آنجا شافعی مذهب اند و بعضی حنفی و بعضی شیعه، حقوق دیوانیش پنجهزار و دویست دینارست، و ولایتش به اقطاع لشکر مقرر است کمابیش پنج تومان مقرری دارد، (نزههالقلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 82 و 83) و نیز رجوع به تاریخ غازان ص 88 و 96 شود، اما کلمه پیشکین محرف مشگین است، رجوع به مشگین (باختری و خاوری) در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
نام ملک عزالدین از شاهان سلجوقی موصل:
چرا پیشکین خواند او را سپهر
که هست از چنان خسروان پیش مهر
اگر پیشکین برنویسند راست
بود کی پشین حرف بر وی گواست،
(رجوع به عزالدین و رجوع به اقبالنامۀ نظامی چ وحید ص 29 و 30 و 31 شود)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پچشکی
تصویر پچشکی
طبابت پزشکی طب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پجشکی
تصویر پجشکی
پزشکی طبابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچکی
تصویر پیچکی
مانند پیچک مثل پیچک
فرهنگ لغت هوشیار
هدیه تقدیمی پیشکش: چند روز او را مهلت دهند که پیشکشی سامان کرده بدرگاه معلی آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکش
تصویر پیشکش
بخشیدن کوچکی چیزی را به بزرگی، تقدیمی، هدیه
فرهنگ لغت هوشیار
حالتی که برای شخص خواب گرفته - نشسته یاایستاده - دست دهد که سرش پیاپی فرود آید از خواب و سپس از خواب جهد و سر راست کند چرت سنه: افتاد همچو جوز مقشر بگاه چرت از آستین و پاچه تنبان پینکی. (آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده بر آورند، بعنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشکی
تصویر شیشکی
((شَ))
صدایی است که برای مسخره کردن کسی از دهن برآورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پینکی
تصویر پینکی
چرت، خواب سبک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
طبابت، معالجه بیماران، منسوب به پزشک، طبی، قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکش
تصویر پیشکش
اهدا، تقدیم، اعطا، کادو، هدیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
Medical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
médical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
médico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
चिकित्सा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
medis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
การแพทย์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
medisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
médico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
medico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
医疗的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
medyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
медичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
medizinisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
медицинский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پزشکی
تصویر پزشکی
רפואי
دیکشنری فارسی به عبری