جدول جو
جدول جو

معنی شیشکی

شیشکی((شَ))
صدایی است که برای مسخره کردن کسی از دهن برآورند
تصویری از شیشکی
تصویر شیشکی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شیشکی

شیشکی

شیشکی
آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده بر آورند، بعنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

شیشکی

شیشکی
صدایی شبیه صدای باد شکم که برای مسخره کردن کسی از دهان ایجاد می کنند
شیشکی بستن: صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
شیشکی
فرهنگ فارسی عمید

شیشکی

شیشکی
عفط. آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده برآورند، تخفیف گفتار یا کردار کسی را. به عنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان برآوردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشکی بستن و شیشکی انداختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشکی

پیشکی
از پیشزودتر از هنگام مقرر، آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرایه خانه دکان و مانند آن مساعده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشکی

پیشکی
ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود، ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند، پیش از موعد
پیشکی
فرهنگ فارسی عمید

شیشیک

شیشیک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشَک، شارَشک، شاشَنگ، شیشو، شاشَک، طیهوج، فَرفور، نَموسَک، نَموشَک، سُرخ بال
شیشیک
فرهنگ فارسی عمید

پیشکی

پیشکی
کاری که پیش از وقت انجام شود، پولی که پیش از وقت پرداخت شود
پیشکی
فرهنگ فارسی معین

بیشکی

بیشکی
منسوب است به بیشک. و ابومنصورعبدالرحمن بن محمد بیشکی از مردم بانفوذ و ثروتمند ودوست ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری صاحب کتاب الصحاح از آنجاست. (از معجم البلدان). رجوع به بیشک شود
لغت نامه دهخدا