- پیشکاره
- خدمتگزار خدمتکار خادم پیشکار: ای که مه با کمال خوبی خویش پیش روی تو پیشکاره بود. (عمادی شهریاری)، رئیس مهتر، فرش اطاق مهمانخانه، قابله ماما
معنی پیشکاره - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشکاره
- مباشر، خدمتگزار، ماما، قابله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خدمت کردن، خدمت
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
نوعی از حلوای بسیار نرم و نازک که از آرد و روغن و دوشاب پزند: سخن باید که پیش آری خوش ایراک سخن خوشتر بسی از پیشپاره. (ناصرخسرو)، غذای مختصری که پیش از دیگر ماحضر صرف کنند
پیشپاره فیشفارج
بول شاش ادرار پیشاب: (دلالت ستارگان براندامهاء تن) دو گونه وکون رودگانی و پیشیار و پلیدی و پشت و دو زانو، شیشه ای که بول بیمار در آن کنند و پیش طبیب برند قاروره بیمار پیشیار: آن چنان دردی که با جانان نگوید دردمند نی از آن دردی که با ترسا بگوید پیشیار. (سنائی)
خدمتکاری، چاکری، معاونت، مباشرت
خوانچه و ظرفی که در آن چیزهای خوردنی بگذارند و به مجلس مهمانی ببرند
خادم، خدمت کار
خادم، خدمتگزار، فرمانبردار
کسی که در خدمت شخص بزرگ و محترمی کارهای او را اداره کند، ناظر و مباشر مخصوص، پیشیار، در کشاورزی چاهی که از آنجا شروع به لای روبی می کنند، چاه های آخر قنات، رئیس دارایی استان، کسی که زیردست شاطر کار می کند و نان را از تنور درمی آورد
نوکر، پیشخدمت، کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم، شاگرد نانوا
قسمتی از مبلغ را که بصاحبان وسائط نقلیه دهند تا مجموع کرایه را در مقصد بپردازند
یکی از وسایلی که در برنج کاری بکار برند آلتی است چوبین که به گاو یا اسب مربوط کنند و بدان زمین را شخم زنند تا برنج در آن بکارند ماله
مامائی، قابلگی
پیکارگاه: از برای آنکه در پیکارگه روی هوا پرستاره آسمانی کردی از دود و شرار. (مسعود سعد)
پیشانه
ایوان، پیشگاه خانه، جلوخان، لوازم زندگی و اسباب سفر که جلوتر فرستاده شود
نوعی حلوا که از آرد و روغن و شیره درست کنند
پیشانه، پیشین، پیشرو، سابق، گذشته، ازل، بالای خانه و صدر مجلس
بی کاره
Propellant
топливо
Treibmittel
паливо
materiał napędowy
propelente
propellente
propulsor
propulseur
voortstuwer