معنی بی کاره - فرهنگ فارسی معین
معنی بی کاره
- بی کاره((رِ یا رَ))
- بی کار، بی هنر، ولگرد، بی فایده، بی مصرف
تصویر بی کاره
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بی کاره
بی کاره
- بی کاره
- آنکه هیچ کاری ندارد. بی کار. بی اشتغال. بی شغل. (از یادداشت مؤلف) ، عِنّین و آنکه مردی ندارد. (ناظم الاطباء). نامرد. (آنندراج) (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
بی کاره
- بی کاره
- بی مصرف، تنبل، تن پرور، کاهل، لش، مفتخوار، مهمل، ول، ولگرد، بیهوده گرد، هرزه گرد، ولو، هنجام، هیچکاره
متضاد: زرنگ، شاغل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بد کاره
- بد کاره
- آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال، شریر موذی، فاسق فاجر زنا کار لواط کننده
فرهنگ لغت هوشیار