پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل، که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل. (منوچهری)، پیشرو لشکر آنکه بر مقدمه جیش حرکت کند، هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. (مثنوی)، جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص (پیشاهنگی) است. توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست
پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل، که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل. (منوچهری)، پیشرو لشکر آنکه بر مقدمه جیش حرکت کند، هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. (مثنوی)، جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص (پیشاهنگی) است. توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست
سازمان تربیتی و ورزشی در بیشتر کشورهای جهان که شاگردان مدارس و جوانان را با منش پیشاهنگی که پرورش جسم و فکر و آمادگی برای کارهای نیک است آشنا می سازد، نوعی تعلیم وتربیت ورزشی برای شاگردان مدارس و جوانان که شبیه تعلیمات نظامی است و جوانان را ورزیده، نیکوکار و فداکار بارمی آورد
سازمان تربیتی و ورزشی در بیشتر کشورهای جهان که شاگردان مدارس و جوانان را با منش پیشاهنگی که پرورش جسم و فکر و آمادگی برای کارهای نیک است آشنا می سازد، نوعی تعلیم وتربیت ورزشی برای شاگردان مدارس و جوانان که شبیه تعلیمات نظامی است و جوانان را ورزیده، نیکوکار و فداکار بارمی آورد
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیجه، دُم سیچه، سَریچه، سیسالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
پیشوند، در دستور زبان کلمه یا حرفی که در اول کلمۀ دیگر درآید و معنی آن را تغییر دهد مانند «بر»، «بی»، «فر»، «فرو»، «نا» و «هم»، در کلمات «برانگیختن»، «بیدل»، «فراخور»، «فرومایه»، «ناتوان» و «هم نشین»
پیشوند، در دستور زبان کلمه یا حرفی که در اول کلمۀ دیگر درآید و معنی آن را تغییر دهد مانند «بر»، «بی»، «فر»، «فرو»، «نا» و «هم»، در کلمات «برانگیختن»، «بیدل»، «فراخور»، «فرومایه»، «ناتوان» و «هم نشین»
مولوی گوید: آنهمه اندیشۀ پیشانها می شناسد از بدایت جانها. (مثنوی چ نیکلسن دفتر اول ص 103، چ خاور ص 35). در شرح مثنوی چ علاءالدوله کلمه را بمعنی پیشینیان گرفته اند. نیکلسن در ترجمه خود ص 92 به معنی ’افکار مربوط به اشیاء سابقه’ گرفته است و احتمال هم میرود که پیشان خود جمع پیش باشد، به معنی سابقین و آنان که سابق براین بودند
مولوی گوید: آنهمه اندیشۀ پیشانها می شناسد از بدایت جانها. (مثنوی چ نیکلسن دفتر اول ص 103، چ خاور ص 35). در شرح مثنوی چ علاءالدوله کلمه را بمعنی پیشینیان گرفته اند. نیکلسن در ترجمه خود ص 92 به معنی ’افکار مربوط به اشیاء سابقه’ گرفته است و احتمال هم میرود که پیشان خود جمع پیش باشد، به معنی سابقین و آنان که سابق براین بودند
پیشاهنگ. (از: پیش و آهنگ، بمعنی کش و کشنده) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. (غیاث). مقدمه. (دهار). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. (برهان) : الا یا خیمگی خیمه فروهل که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل. منوچهری. برفتن باز می کوشم چه سود است نیابم ره که پیش آهنگ دوداست. نظامی. دگر ره بود پیشین رفته شاپور به پیش آهنگ آن بکران چون حور. نظامی. چونکه گله باز گردد از ورود پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود. مولوی. محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس. سعدی. ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماند مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند. صائب. شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست در قطار بختیان عشق پیش آهنگ باش. شانی. نخراز، بز پیشرو گله و رمۀ گوسفندان و عرب کراز گویند. (برهان). نهاز، پیش آهنگ رمه. مئم، پیش آهنگ شتران قافله. (منتهی الارب) ، پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه. رجوع به پیش آهنگی شود
پیشاهنگ. (از: پیش و آهنگ، بمعنی کش و کشنده) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. (غیاث). مقدمه. (دهار). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. (برهان) : الا یا خیمگی خیمه فروهل که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل. منوچهری. برفتن باز می کوشم چه سود است نیابم ره که پیش آهنگ دوداست. نظامی. دگر ره بود پیشین رفته شاپور به پیش آهنگ آن بکران چون حور. نظامی. چونکه گله باز گردد از ورود پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود. مولوی. محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس. سعدی. ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماند مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند. صائب. شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست در قطار بُختیان عشق پیش آهنگ باش. شانی. نخراز، بز پیشرو گله و رمۀ گوسفندان و عرب کراز گویند. (برهان). نهاز، پیش آهنگ رمه. مئم، پیش آهنگ شتران قافله. (منتهی الارب) ، پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه. رجوع به پیش آهنگی شود
گیاهی است از تیره کدوییان که علفی و پایبست و دارای ساقه خزنده و خوابیده است و به حد وفور در غالب نواحی جنوب اروپا و آسیا و ایران روییده میشود. میوه اش مورد توجه است و شیره حاصل از آن به مصارف دارویی می رسد. میوه این گیاه کمی از زیتون درشتتر و به درازای 4 تا 5 سانتیمتر می رسد. رنگ میوه ابتدا سبز است و پس از رسیدن زرد میشود. شیره آن مصرف طبی دارد کربز خیارزه اسپند خرخیار
گیاهی است از تیره کدوییان که علفی و پایبست و دارای ساقه خزنده و خوابیده است و به حد وفور در غالب نواحی جنوب اروپا و آسیا و ایران روییده میشود. میوه اش مورد توجه است و شیره حاصل از آن به مصارف دارویی می رسد. میوه این گیاه کمی از زیتون درشتتر و به درازای 4 تا 5 سانتیمتر می رسد. رنگ میوه ابتدا سبز است و پس از رسیدن زرد میشود. شیره آن مصرف طبی دارد کربز خیارزه اسپند خرخیار
عمل پیشاهنگ پیشرو بودن: شبانی بود گله گوسفند داشت تیسی را ز روی نام به پیشاهنگی گله مرتب گردانید، تربیت جوانان نیکو کار طبق مقررات مخصوص. توضیح این کلمه را بدین معنی در قرن حاضر برابر انگلیسی اسکاوت ترینینگ پذیرفته اند. توضیح، سازمان جهانی تربیتی و ورزشی که تشکیلات آن تا حدی شبیه سازمان نظامی است. منش افراد پیشاهنگ: آماده باش و روش آنان هر روز لااقل یک کار نیک انجام بده. است. موسس این سازمان لرد بیدن یاول است
عمل پیشاهنگ پیشرو بودن: شبانی بود گله گوسفند داشت تیسی را ز روی نام به پیشاهنگی گله مرتب گردانید، تربیت جوانان نیکو کار طبق مقررات مخصوص. توضیح این کلمه را بدین معنی در قرن حاضر برابر انگلیسی اسکاوت ترینینگ پذیرفته اند. توضیح، سازمان جهانی تربیتی و ورزشی که تشکیلات آن تا حدی شبیه سازمان نظامی است. منش افراد پیشاهنگ: آماده باش و روش آنان هر روز لااقل یک کار نیک انجام بده. است. موسس این سازمان لرد بیدن یاول است
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد کسی که در رزم پیشی کند در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. (فرخی)، آن حصه از لشکر که در مقدمه لشکری بزرگ است سوارانی که در صف پیشین نبرد جای گیرند: با وجود کثرت سپاه و قلت غازیان رزمخواه بمجرد آنکه آواز نفیراز عقب قلب بر آمد و دلاوران پیش جنگ دلیرانه پیش آمدند پای ثبات و قرارشان متزلزل گشته
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد کسی که در رزم پیشی کند در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. (فرخی)، آن حصه از لشکر که در مقدمه لشکری بزرگ است سوارانی که در صف پیشین نبرد جای گیرند: با وجود کثرت سپاه و قلت غازیان رزمخواه بمجرد آنکه آواز نفیراز عقب قلب بر آمد و دلاوران پیش جنگ دلیرانه پیش آمدند پای ثبات و قرارشان متزلزل گشته
عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق، نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنه آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جای خو
عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق، نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنه آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جای خو