جدول جو
جدول جو

معنی پالاهنگ

پالاهنگ((هَ))
افسار، مهار، کمند، پالهنگ
تصویری از پالاهنگ
تصویر پالاهنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پالاهنگ

پالاهنگ

پالاهنگ
افسار، کمند، بند، ریسمان، ریسمانی که به افسار اسب ببندند، برای مِثال در پناه خِرَد نشین که خرد / گردن آز راست پالاهنگ (خاقانی - ۸۹۷)
پالاهنگ
فرهنگ فارسی عمید

پالاهنگ

پالاهنگ
از پالا، کوتل، جنیبت و آهنگ، کشنده، کش،. کمند. (فرهنگ اسدی). بالاهنگ. (حاشیۀ نسخۀ خطی فرهنگ اسدی نخجوانی). دوالی که بر لگام بندند تا در روز جنگ بدان دست خصم بندند. (از فرهنگی خطی). طنابی که بر گوشۀ لگام بسته اسب را کشند. (رشیدی). کمندی که بر یک جانب لجام اسب بندند و اسب را بدان بکشند و گناهکار را نیز بدان محکم بربندند. (برهان). دنبالۀ افسار. قیاد:
او چه دانست که خسرو ز سران سپهش
کشته و خسته بهم درفکند شش فرسنگ
و آنکه ناکشته و ناخسته بماند همه را
طوقها سازد گرد گلو از پالاهنگ.
فرخی.
کشی ز روم بخوارزم بت پرستان را
فسار بر سرو بر دست نیز پالاهنگ.
معزی.
درگه خسروان همه دریاست
یک گهر نی و صدهزار نهنگ
در پناه خرد نشین که خرد
گردن آزر است پالاهنگ.
سنائی (از جهانگیری).
کمین گشائی قهرت بکهربا بخشد
قوای جاذبه رااز برای پالاهنگ.
نجیب الدین جرفادقانی (از جهانگیری).
، آنچه باعث تعلق باشد، کهکشان. و حسین خلف گوید: این لغت در اصل پالاآهنگ بوده یعنی جنیبت کش چه پالا بمعنی اسب جنیبت است که اسب کوتل باشد و آهنگ بمعنی کشیدن و چون در میان علمای فرس مقرر است که هرگاه خواهند دو کلمه را باهم ترکیب کنند اگر حرف آخر کلمه اول با حرف اول کلمه آخر از یک جنس باشد یک حرف را ساقط سازند بنابر آن یک الف را حذف کرده پالاهنگ خواندند. (برهان). و رشیدی گوید: ’... حق آنست که هنگ بمعنی کشنده باشد. پس در لغت اول (یعنی پالاهنگ) احتیاج به حذف الف نیست لکن در لغت پالهنگ احتیاج به حذف الف است چه در اصل پالاهنگ بوده مگر آنکه هنگ نیز در اصل آهنگ بود چنانچه جمعی گفته اند.’
لغت نامه دهخدا

بالاهنگ

بالاهنگ
کشندۀ بالا. جنیبت کش. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). پالاهنگ. پالهنگ، مشروحاً. مفصلاً. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصریح شود
لغت نامه دهخدا

پالارنگ

پالارنگ
آهن و پولاد هندی را گویند. (آنندراج). و در لغت نامۀ شعوری آنرا شمشیر جوهردار و پولاد جوهردار گفته است
لغت نامه دهخدا