جدول جو
جدول جو

معنی پیرگاری - جستجوی لغت در جدول جو

پیرگاری
ده کوچکی است از دهستان گندزلوی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 1هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ دزفول به شوشتر، دارای 35 تن سکنه، ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیوگانی
تصویر پیوگانی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طو، بیوگانی، عرس، زلّه، طوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیروزگاری
تصویر پیروزگاری
پیروزی، فتح، ظفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
جلوگیری، در پزشکی هر نوع اقدامی که طبیب یا مامور بهداری برای جلوگیری از بروز مرض انجام بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشگاهی
تصویر پیشگاهی
در پیشگاه بودن، آنکه در پیشگاه قرار دارد، پیشوایی
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
فرجاری. خطّ پرگاری. خط مستدیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی گذاری
تصویر پی گذاری
عمل پی گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرواری
تصویر میرواری
باج و خراجی که از راه گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگاری
تصویر پرگاری
منسوب به پرگار فرجاری یا خط پرگاری. خط مستدیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوگانی
تصویر پیوگانی
عروسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی داری
تصویر پی داری
عمل پی دار دنباله داری، ریع، دارای چسبندگی و قوت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرکاری
تصویر قیرکاری
گژف کاری گژف اندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، مداومت، اصرار
فرهنگ لغت هوشیار
پیروزگری، فتح ظفر: بدو گفت پیروزگاری تر است فزون ران ترا پادشاهی سزاست. (شا. بخ 2265: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداری
تصویر پیشداری
مامائی، قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرکاری
تصویر دیرکاری
تنبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
جلوگیری، دفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
ز جهل تو اکنون همی جان دانا کند پیشکار ترا پیشکاری. (ناصرخسرو)، نایبی مباشری مباشرت، ریاست دارایی ایالت (استان)، عمل مقدماتی تنقیه ولاروبی قنات، (کفاشی) کشیدن رویه و دوختن رویه کفشی را. حالت و کیفیت شخص در پیشگاه جلوس در پیشگاه ریاست پیشوایی: این علم اگر حاضرست پیشت یزدان بتو دادست پیشگاهی. (ناصرخسرو)، پادشاهان سلطنت: نخستین کیومرث آمد بشاهی گرفتش در بگیتی پیشگاهی. (مسعودمروزی)، آنچه روزه دار در وقت افطار خورد مقابل سحر گاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، دنبال، ادامه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمتکاری، چاکری، معاونت، مباشرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیراگیر
تصویر پیراگیر
محیط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمت کردن، خدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
جلوگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
Forestallment, Prevention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
prévention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
prevenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
prevención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
prevenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
предотвращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
阻止 , 预防
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
zapobieganie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
запобігання , профілактика
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
Verhinderung, Prävention
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشگیری
تصویر پیشگیری
voorkoming, preventie
دیکشنری فارسی به هلندی