جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پی گیری

پی گیری

پی گیری
عمل پی گیر. تعقیب. مداومت. اصرار، برداشتن رد پای
لغت نامه دهخدا

پیش گیری

پیش گیری
عمل پیش گیر جلوگیری دفع، منع سرایت مرض از پیش تقدم بحفظ صیانت حفظ صحت جلو مرض گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشگیری

پیشگیری
جلوگیری، در پزشکی هر نوع اقدامی که طبیب یا مامور بهداری برای جلوگیری از بروز مرض انجام بدهد
پیشگیری
فرهنگ فارسی عمید