جدول جو
جدول جو

معنی پیرگ - جستجوی لغت در جدول جو

پیرگ
(رُ)
نوعی قایق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیرو
تصویر پیرو
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوگ
تصویر پیوگ
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، بیوگ، گلین، نوعروس، ویوگ، عروسه، بیوک، تازه عروس، بیو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرا
تصویر پیرا
پیراستن، پسوند متصل به واژه به معنای پیراینده مثلاً بوستان پیرا، پوست پیرا، ناخن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیره
تصویر پیره
پیر، سال خورده، در تصوف مرشد، خلیفه، جانشین مرشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال فدیشه. جلگه، معتدل. دارای 143 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
شهری از یونان در الید دارای 19هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرگ
تصویر بیرگ
کسی که غیرت و تعصب نداشته باشد بیغیرت بی عرق
فرهنگ لغت هوشیار
سالخوردگی کهنسالی سیخوخت مقابل جوانی. یا روز پیری. هنگام سالخوردی زمان کهنسالی: بهشتاد شد سالیان قباد نبد روز پیری هم از مرگش شاد. (شا. بخ 2308: 8) یا مقام پیری. شیخوخت. یا پیری است و فراموشی. پیران بهنگام فراموشی گویند، جوانان که چیزی را فراموش کرده بشوخی چنین گویند. یا پیری است و هزار عیب. پیری عیبهای بسیار همراه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره
تصویر پیره
مرشد، خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوگ
تصویر پیوگ
عروس. پیوگان: عروس پیوگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
پیر کوچک اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیری
تصویر پیری
سالخوردگی، کهنسالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
((پَ یا پِ رُ یا رَ))
پس رو، دنبال رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسه پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرنگ
تصویر پیرنگ
پروژه، طرح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیره
تصویر پیره
محافظت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیری
تصویر پیری
کهولت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
مرید، طرفدار، تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
Following
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
starość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
seguinte
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیری
تصویر پیری
老年痴呆
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
跟随的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
następny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
folgend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
наступний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senilität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
следующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
senilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی