جدول جو
جدول جو

معنی پیدایی - جستجوی لغت در جدول جو

پیدایی
حالت و چگونگی پیدا، پیدا بودن، آشکار بودن
تصویری از پیدایی
تصویر پیدایی
فرهنگ فارسی عمید
پیدایی
ظهور آشکار شدن، علم معرفت: و آن لفظ عامل و دانا و علم دانستن است... ما آن را بلفظ روشنی و پیدایی و علت و مایه و معدن پیدایی و روشنی بدل کردیم
فرهنگ لغت هوشیار
پیدایی
((پِ))
آشکار بودن، دانش، معرفت
تصویری از پیدایی
تصویر پیدایی
فرهنگ فارسی معین
پیدایی
بروز، پیدایش، تکون، طلوع، ظهور
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچایی
تصویر پیچایی
حالت و چگونگی پیچا، پیچا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیدایی
تصویر شیدایی
آشفتگی، شیفتگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
آشکار شدن، پدیدار گشتن، پیدایی، خلقت، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ)
خفاء. نامرئی بودن. غیرمشهود بودن. غیبت. ناپدیدی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ یِ)
اسم از پیدا شدن. و از آن مشتقی نیست. اسم مصدر از پیدا شدن. عمل پیدا شدن. ظهور. تکون. تکوین، سفر پیدایش، سفر تکوین. (تورات) ’یعنی کتاب موجود شدن و یا خلقت ممکنات. نخستین کتابی است از کتب عهد عتیق و اسم عبری این کتاب بر شیث است یعنی در ابتدا و همان است اول لفظی که آن کتاب بدان شروع میشود...’. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان. وضوح. روشنی. استبانت. ابانت. آشکاری. ذیوع. شهود. هویدائی. مقابل پنهانی:
زش ازو پاسخ دهم اندر نهان
زش به پیدائی میان مردمان.
رودکی.
بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی
دل سلطان نگهداری بپنهانی و پیدائی.
فرخی.
چون بند کرد در تن پیدائی
این جان کارجوی نه پیدا را.
ناصرخسرو.
جان ز پیدائی و نزدیکیست گم
چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم.
مولوی.
شرع، پیدائی و راه دین، بداهت
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
سزاوار تماشا، در خور نظاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدیداری
تصویر پدیداری
حالت و چگونگی پدیدار وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
قبول قابلیت پذرفتاری، شنوایی، قیام بخدمت مهمان. یا اطاق (سالن) پذیرایی. اطاقی (سالنی) که در آن مهمانانرا نشانند و بخدمت ایشان قیام کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاداری
تصویر پاداری
استقامت پا برجایی، اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودایی
تصویر بودایی
پیرو آیین بودا. یا دین بودایی. دین منسوب به بودا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیدایی
تصویر شیدایی
آشفتگی شیفتگی، دیوانگی، عاشقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرایی
تصویر پیرایی
در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیدایی
تصویر ناپیدایی
نامرئی بودن خفاء: (نه من گفتم شمارا که من دانم خدای ناپیداییهای آسمان و زمین، {غیبت مقابل پیدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچایی
تصویر پیچایی
حالت و چگونگی پیچا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدائی
تصویر پیدائی
وضوح، ظهور، هویدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
پدیدار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
((پَ یِ))
ظهور، پدیدار گشتن، خلقت، آفرینش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیدایی
تصویر شیدایی
((شَ))
شیفتگی، دیوانگی، عاشقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیبایی
تصویر زیبایی
جمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
بصری، آوو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
ظهور، استحضار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناپیدایی
تصویر ناپیدایی
غیبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
قوام، استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سودایی
تصویر سودایی
تجاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیوایی
تصویر شیوایی
بلاغت
فرهنگ واژه فارسی سره
احداث، ایجاد، بروز، پیدایی، تکون، تکوین، طلوع، ظهور، وقوع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیقراری، دلباختگی، دلدادگی، دلشدگی، شوریدگی، شیفتگی، عاشقی، جنون، دیوانگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد