جدول جو
جدول جو

معنی پژول - جستجوی لغت در جدول جو

پژول
اشتالنگ کعب قاب بجول پجول، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند، فندق بندق
فرهنگ لغت هوشیار
پژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
تصویری از پژول
تصویر پژول
فرهنگ فارسی عمید
پژول
((پَ))
استخوان بین دو قوزک پا، پستان زنان
تصویری از پژول
تصویر پژول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پژولش
تصویر پژولش
اپیلپسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
در هم شدگی پریشانی بژولش پشولش، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
پریشانی، درهم شدگی، افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
((پِ لِ))
پریشانی، پژمردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بژول
تصویر بژول
استخوان شتالنگ کعب وژول بجول بجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژول
تصویر بژول
(دخترانه)
نگارش کردی: بژ، برژانگ، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پجول
تصویر پجول
اشتالنگ شتالنگ استخوان کعب قاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتول
تصویر پتول
هوای ناصاف و کدر (گویش سیستانی)، هوای وتر، هوای بد، هوای بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشول
تصویر پشول
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوی
تصویر پژوی
سست و ضعیف بتن و بعقل و بفکر بی حرکت و بی عمل سخت ضعیف، بی حمیت
فرهنگ لغت هوشیار
باز جست تجسس تفحص، پرسش باز خواست، در ترکیب بمعنی (پژوهنده) آید: دانش پژوه دین پژوه کین پژوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوم
تصویر پژوم
فقیر، گدا، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوژ
تصویر پژوژ
اصرار الحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکول
تصویر پکول
تالاری باشد که بر بالا خانه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوم
تصویر پژوم
درویش، فقیر، گدا، خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژول
تصویر وژول
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژول
تصویر بژول
بجول، استخوانی که در مچ پایین دو غوزک قرار دارد، استخوان بندگاه پا و ساق، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژوه
تصویر پژوه
پژوهیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پژوهنده مثلاً دانش پژوه، دین پژوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژول
تصویر وژول
انگیزش تحریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکول
تصویر پکول
((پَ))
تالاری باشد که بر بالا خانه سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژوه
تصویر پژوه
((پِ))
بازجستن، جست و جو کردن، مؤاخذه، بازخواست، در ترکیب با واژه های دیگر معنای پژوهنده می دهد مانند، دانش پژوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژوم
تصویر پژوم
((پَ))
درویش، گدا، خوار، ذلیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژوژ
تصویر پژوژ
((پَ))
اصرار، الحاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وژول
تصویر وژول
((وُ))
بجول، استخوان پاشنه پا، شور و غوغا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و چروک چین و شکن، درهم پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده باشند، اسکناس که از طرف دولت چاپ ونشر میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پول
تصویر پول
قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود، اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، قنطره، جسر برای مثال یکی پول دیگر بباید زدن / شدن را یکی راه بازآمدن (فردوسی - ۶/۲۹۲)، تمنای شه آنگه آید به دست / که بر روی دریا توان پول بست (نظامی۵ - ۸۳۲)

پول خرد: پول فلزی کم ارزش، سکه
پول زرد: کنایه از سکۀ طلا
پول طلا: کنایه از سکۀ طلا، پول زرد
پول سفید: مقابل پول سیاه، کنایه از پولی که از نقره سکه زده باشند
پول سیاه: کنایه از پول فلزی بسیار کم ارزش، پشیز، پول خردی که سابقاً از مس سکه می زدند، سکۀ مسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پول
تصویر پول
آن چه که معیار ارزش مادی است و به عنوان وسیله مبادله مورد استفاده قرار می گیرد
پول چایی: پولی که به عنوان انعام داده می شود
پول کسی از پارو بالا رفتن: ثروت بی حساب داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژول
تصویر ژول
چین و شکن، ژولیده، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژول
تصویر ژول
ژولیدن، آشفته و درهم، پریشان، ژولیده، چین و چروک، چین و شکنج
واحد اندازه گیری کار و انرژی معادل ۱۰۷ ارگ (ergs) در ثانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژولیده کردن
تصویر پژولیده کردن
اذیت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پژولیده
تصویر پژولیده
افسرده، بی آب و تاب، پریشان، آشفته، درهم
فرهنگ لغت هوشیار