جدول جو
جدول جو

معنی پژم - جستجوی لغت در جدول جو

پژم
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
فرهنگ لغت هوشیار
پژم
پژ، زمین پست و بلند و ناهموار، گل کهنه و نرم
تصویری از پژم
تصویر پژم
فرهنگ فارسی عمید
پژم
((پَ))
کتل، زمین پست و بلند، پژ
تصویری از پژم
تصویر پژم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پژمان
تصویر پژمان
(پسرانه)
افسرده، غمگین، دلتنگ، غمگین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پژمریده
تصویر پژمریده
پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمریدنی
تصویر پژمریدنی
که بتواند پژمریدن قابل پژمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمریدگی
تصویر پژمریدگی
چگونگی پژمریده حالت آنچه پژمرده شده باشد پژمردگی پژمرده شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرندگی
تصویر پژمرندگی
چگونگی و حالت پژمرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده گردانیدن
تصویر پژمرده گردانیدن
پژمراندن پژمرده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده کردن
تصویر پژمرده کردن
پژمراندن افسرده کردن، خشک کردن خشکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
افسردن غمناک شدن، ترنجیدن خشک شدن، دگرگون شدن تبه گونه شدن، بی رونق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده دل
تصویر پژمرده دل
افسرده خسته دل پژمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
افسرده غمناک اندوهگین، پلاسیده خشک شده خوشیده، بی طراوت بی رونق: (گیاهان ز خشک و ز تر بر گزید ز پژمرده و هر چه رخشنده دید) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمردنی
تصویر پژمردنی
افسردنی قابل پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمردن
تصویر پژمردن
افسرده شدن، اندوهگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمردگی
تصویر پژمردگی
افسردگی، غمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرانیدن
تصویر پژمرانیدن
افسرده کردن غمناک ساختن، خشک ساختن اذبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمراننده
تصویر پژمراننده
آنکه بپژمراند آنکه پژمرده کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمراندن
تصویر پژمراندن
افسرده کردن غمناک ساختن، خشک ساختن اذبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمران
تصویر پژمران
در حال پژمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمانی
تصویر پژمانی
اندوهگینی، وحشت، نفرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمان
تصویر پژمان
اندوهگین، افسرده، غمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمراندن
تصویر پژمراندن
پژمرده ساختن، برای مثال همی پژمراند رخ ارغوان / کند تیره دیدار روشن روان (فردوسی - ۱/۱۱۵)، افسرده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمردگی
تصویر پژمردگی
حالت پژمرده بودن، پلاسیدگی، کنایه از افسردگی، برای مثال به کار اندر آی این چه پژمردگی ست / که پایان بیکاری افسردگی ست (نظامی۶ - ۱۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
افسرده، اندوهگین، پلاسیده، پژمریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمان
تصویر پژمان
اندوهگین، افسرده، پژمرده، ملول، دل تنگ، پشیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
((پَ مُ دَ))
افسردن، غمناک شدن، پلاسیده شدن، بی رونق، پژمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
((پَ مُ دِ))
اندوهگین، افسرده، بی طراوت، بی رونق، پلاسیده، خشک شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمردن
تصویر پژمردن
((پَ مُ دَ))
افسردن، غمناک شدن، پلاسیده شدن، بی رونق، پژمریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمردگی
تصویر پژمردگی
((پَ مُ دِ))
افسردگی، پلاسیدگی، غمناکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمان
تصویر پژمان
((پِ))
افسرده، اندوهگین، پشیمان، ناامید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمریده
تصویر پژمریده
پژمرده، برای مثال چون برگ لاله بوده ام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی - ۵۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
پژمردن، افسرده شدن، اندوهگین شدن، در هم کشیده و پلاسیده شدن، پژمرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمراننده
تصویر پژمراننده
پژمرده کننده
فرهنگ فارسی عمید