معنی پژمراندن پژمراندن پژمرده ساختن، برای مثال همی پژمراند رخ ارغوان / کند تیره دیدار روشن روان (فردوسی - ۱/۱۱۵)، افسرده کردن تصویر پژمراندن فرهنگ فارسی عمید