- پون
- نمد زین
معنی پون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیاهی خوشبو
سبزه مانند یست که بر روی نان و ماست و دیگر مواد خوردنی بهم میرسد کفه کفک
میخ کوتاه فلزی که ته آن پولک دارد
سکه طلای انگلیسی
واحد پول پیشین انگلستان، لیرۀ انگلیسی، واحد اندازه گیری وزن در انگلستان، معادل ۴۵۳ گرم
زنگی سبز رنگ که بر روی نان و بعضی خوردنی های دیگر پیدا می شود، کفک، کپک
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
پودنه، گیاهی است خوشبو با ساقه بسیار کوتاه دارای برگ هایی مانند برگ نعناع، در کنار نهرها می روید و خوردنی است
گیاهی خوش بو با ساقۀ بسیار کوتاه و برگ هایی شبیه برگ نعناع اما کوچک تر که بیشتر در کنار جوی ها می روید و خام خورده می شود
میخ کوتاه فلزی که ته آن پولک دارد و برای نصب کردن کاغذ و مانند آن به دیوار و سطوح دیگر به کار می رود
کفک بر آورده کفه زده: در ماهی یک من و نیم آرد بس کندنان کک رک یونگ بر زده را ثرید کنم
بانگ آواز
رشته ای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود، هر چیز آویخته معلق، جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت. یا آونگ الکتریکی (برقی) آلتی است مشکل از گلوله ای سبک وزن (مغزنی آقطی) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک
عریض
آنولپ
رحم، بچه دان و بمعنی نهایت و پایان چیزی
فرانسوی هم: پیشوندی که برسر برخی از واژگان می آید هندی تمبل از گیاهان تنبول
خسیس، ضعیف و سست گردیدن
سختی سبب جهت علت. یا به رون به سبب بجهت. امتحان آزمایش
بت، جائی که در آن بتها را گرد بیاورند و آراسته کنند
چوبی که در زیر آن غلطکها نصب کنند و بر گردن بندند و بر بالای غله ای از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا شود. سیاه
مایعی است سرخرنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است به نزد قدما، مایع سرخ رنگی که در تمام رگها جریان دارد و بدن از آن تغذیه می کنند بسیار خیانت کننده
آتشدان حمام
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
زغن گوشت ربا غلیواج
پسر