جدول جو
جدول جو

معنی پولاددست - جستجوی لغت در جدول جو

پولاددست
(لادْ، دَ)
دارای پنجه و دستی چون پولاد. خداوند دستی نیرومند:
بدو گفتا من آن پولاددستم
که دینت را بدین خواری شکستم.
نظامی.
نخستین دلیران پولاد دست
ببستند دست و گشادند شست.
هاتفی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولادسم
تصویر پولادسم
اسبی که سم های سخت دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادبست
تصویر پولادبست
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادسا
تصویر پولادسا
آنچه پولاد را بساید، سایندۀ پولاد، برای مثال رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵ - ۷۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
با پولاد استوار کرده:
کشیده شد از صف پیلان مست
یکی باره ده میل پولادبست.
اسدی.
بزیر اندرش گفتی آن پیل مست
سپه کش دزی بود پولادبست.
اسدی.
ز گردش چو دیوار پولادبست
گرفتند و بر وی گشادند دست.
اسدی
لغت نامه دهخدا
که بنقدینه عشق ورزد، مجازاً زفت و بخیل
لغت نامه دهخدا
(لادْ، دِ)
که زره پولادین دارد. مرد قوی:
ز پولاددرعان الماس تیغ
بسی کشت و هم کشته شد ای دریغ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
که پشتی چون پولاد ضخم و قوی دارد:
بدین گونه آن مرد پولادپشت
بسی مرد لشکرشکن را بکشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سُ)
که سمی سخت دارد:
سیه چشم و بور ابرش و گاو دم
سیه خایه و تندو پولادسم.
فردوسی.
چنان تاخت ارغون ؟ پولادسم
که در گنبد از گرد شد ماه گم.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پولاد دست
تصویر پولاد دست
دارای دست و پنجه ای چون پولاد صاحب دستی نیرومند: (بدو گفتا من آن پولاد دستم که دینت را بدین خواری شکستم) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد سم
تصویر پولاد سم
مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
با پولاد استوار کرده با فولاد محکم شده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولاد بست. (گرشاسب نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پول دوست
تصویر پول دوست
آنکه بپول عشق ورزد پول پرست، بخیل زفت
فرهنگ لغت هوشیار