جدول جو
جدول جو

معنی پولادبست

پولادبست
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
تصویری از پولادبست
تصویر پولادبست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پولادبست

پولادبست

پولادبست
با پولاد استوار کرده:
کشیده شد از صف پیلان مست
یکی باره ده میل پولادبست.
اسدی.
بزیر اندرش گفتی آن پیل مست
سپه کش دزی بود پولادبست.
اسدی.
ز گردش چو دیوار پولادبست
گرفتند و بر وی گشادند دست.
اسدی
لغت نامه دهخدا

پولاد بست

پولاد بست
با پولاد استوار کرده با فولاد محکم شده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولاد بست. (گرشاسب نامه)
فرهنگ لغت هوشیار

پولاددست

پولاددست
دارای پنجه و دستی چون پولاد. خداوند دستی نیرومند:
بدو گفتا من آن پولاددستم
که دینت را بدین خواری شکستم.
نظامی.
نخستین دلیران پولاد دست
ببستند دست و گشادند شست.
هاتفی
لغت نامه دهخدا

پولاد سم

پولاد سم
مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
پولاد سم
فرهنگ لغت هوشیار

پولاد دست

پولاد دست
دارای دست و پنجه ای چون پولاد صاحب دستی نیرومند: (بدو گفتا من آن پولاد دستم که دینت را بدین خواری شکستم) (نظامی)
پولاد دست
فرهنگ لغت هوشیار

پول دوست

پول دوست
که بنقدینه عشق ورزد، مجازاً زفت و بخیل
لغت نامه دهخدا

پولادپشت

پولادپشت
که پشتی چون پولاد ضخم و قوی دارد:
بدین گونه آن مرد پولادپشت
بسی مرد لشکرشکن را بکشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پولادبیک

پولادبیک
ازکسان و یاران ظهیرالدین بابر. (تاریخ شاهی ص 130)
لغت نامه دهخدا