جدول جو
جدول جو

معنی پوسنگی - جستجوی لغت در جدول جو

پوسنگی
مدیحه، مرثیه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
گرسنه بودن، گرسنیا
فرهنگ فارسی عمید
دوره ای پس از عصر حجر قدیم که انسان ابزارهای سنگی تراشیده و صیقلی به کار می برد، عصر حجر جدید، در علم زمین شناسی قسمت اول دورۀ دوم دوران چهارم زمین شناسی، نئولی تیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
حالت هر چیز پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویندگی
تصویر پویندگی
حالت و عمل پوینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روانگی
تصویر روانگی
روان بودن، جریان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورنگی
تصویر دورنگی
نفاق، ریا، تزویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
ارتباط، به هم بستگی، اتصال، خویشی، قرابت، برای مثال طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی - ۱۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورنگی
تصویر اورنگی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ / دِ)
چگونگی و صفت پوسنده. چرّندگی (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو سَ)
اولین قسمت دورۀ دوم دوران چهارم زمین شناسی، به عبارت دیگر دورۀ هولوسن - که دورۀ دوم از دوران چهارم است - با عصر نوسنگی آغاز می شود. عصر نوسنگی پس از دورۀ حجر قدیم است. در دورۀ نوسنگی بشر توانسته است مصنوعات سنگی خود را تراش و صیقل بدهد و ابزارهای ظریف سنگی بسازد. این عصر به عصر پیدایش فلزات منتهی میشود. (فرهنگ فارسی معین). عصر حجر جدید. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
چگونگی پیوسته اتصال اتحاد مقابل گسستگی گسیختگی انقطاع: گمان نیست که صورت جسم نه این سه اندازه است که آن پیوستگی است که پذیرای آن توهم است... و آن صورت پیوستگی است لامحاله که اگر هستی جسم گسستگی بودی این ابعاد سه گانه را اندر وی نشایستی توهم کردن، مواصلت کردن دختر گرفتن و دختر دادن، اتصال دو کوکب مقال انصراف، نظم انتظام: چو این کرده باشد که کردیم یاد سخن را بپیوستگی داد داد. (شا. لغ)، استمرار دوام بقا: شادیش باد و کامروایی و مهتری پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر. (فرخی) یا پیوستگی بااختر (کوکب)، بزعم قدما هر کس را در آسمان اختریست که طالع او با آن اختر مطابقت دارد. این اختران که در زندگانی بشر موثرند دارای امزجه خاص و شکل وکیفیت و کیفیات در زندگانی صاحب طالع موثراست مثلا مریخ را طبعی گرم وخشک بافراط و رنگی سرخ استو شکل و کیفیتش درازی و خشکی و درشتی آنست و هر کس که باریخ پیوستگی داشته باشد متهور و بی باک و لجوج و زود خشم گردد: هر کرا با اختری پیوستگی است مرو را بااختر خود هم تگی است. طالعش گر زهره باشد در طرب میل کلی دارد و عشق و طلب. و ربود مریخی خون ریز خو جنگ و بهتان و خصومت جوید او. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسندگی
تصویر پوسندگی
چگونگی و حالت پوسنده
فرهنگ لغت هوشیار
اولین قسمت دوره دوم دوران چهارم زمین شناسی (اولین قسمت هولوسن) بعبارت دیگر دوره هولوسن - که دومین دوره دوران چهارم است - با عصر نوسنگی آغاز میشود. عصر نو سنگی پس از دوره حجر قدیم است. در دوره نو سنگی خود را تراش و صیقل بدهد و ابزارهای ظریف سنگی بسازد. این عصر تا عصر پیدایش فلزات ادامه دارد: حجر جدید عصر حجر جدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
اشتهای طعام، خالی بودن معده، مقابل سیری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسنده
تصویر پوسنده
آنکه بپوسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
گندیدگی، فساد، کرم خوردگی، پوسیدگی دندان، چگونگی وحالت پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویندگی
تصویر پویندگی
حالت و چگونگی پوینده عمل پوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسندگی
تصویر پرسندگی
حالت و چگونگی پرسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توانگی
تصویر توانگی
دولت و ثروت و مال و ملک
فرهنگ لغت هوشیار
آواز هفتم از الحان باربدی باربد. بعضی از فرهنگها این لحن را آواز سی ام دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانگی
تصویر روانگی
جریان، سیلان، تقطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
آنکه دیر دیر بدیدار دوستان و خویشان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
((گُ رُ نِ))
حالت یا وضعیت گرسنه بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوسنگی
تصویر نوسنگی
((نُ. سَ))
دوران پیش از تاریخ که انسان ابزارهای سنگی می ساخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوستگر
تصویر پوستگر
((پُ))
دباغ، پوست پیرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
((پِ وَ تِ))
به هم بستگی، ارتباط، خویشاوند شدن، خویشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
((سَ))
آن که دیر به دیدار دوستان و خویشان برود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همسنگی
تصویر همسنگی
موازنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
فساد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
اتصال، استمرار، ارتباط، ربط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
Famishment, Hungriness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
Attachment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
fome
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
привязанность
دیکشنری فارسی به روسی