جدول جو
جدول جو

معنی پورنمل - جستجوی لغت در جدول جو

پورنمل
نام یکی از رایان هند بروزگار شیرشاه پادشاه هند. رجوع بتاریخ شاهی تألیف احمد یادگار ص 191 و 216 تا 220 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پورنگ
تصویر پورنگ
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
روزنامه، مجله ای حاوی طرح، الگو و تصویر در زمینۀ هنرهای دستی چون خیاطی و بافتنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنم
تصویر پرنم
آنچه رطوبت بسیار داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
مادۀ رنگی آلی حاصل از تخمیر گل سنگ ها در ادرار یا در آب آمونیاکی و کربنات دوپتاس که این جسم در محیط اسیدی سرخ رنگ و در محیط های قلیایی آبی رنگ می شود و برای شناسایی اسیدها و بازها در آزمایشگاه کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
عکس یا پردۀ نقاشی که منظرۀ دور را نشان بدهد مانند کنارۀ آسمان یا کنارۀ دریا یا کوهسار و سبزه زار، چشم انداز، منظرۀ باصفا در بیابان و کوهسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پورمند
تصویر پورمند
صاحب پسر، پسردار
فرهنگ فارسی عمید
(نِ مَ)
استقبال (از اصطلاحات شمس و حرکات آن) در تداول هندیان. (ماللهند بیرونی ص 176 و 290 و 295)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ تَ)
داهیه. (اقرب الموارد). مصیبت. بلا و سختی. (ناظم الاطباء) ، امر عظیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ورنتلی ̍. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وِ رِ دِ)
ظاهراً مأخوذ از تازی مؤدی یا مدعی است، مرحوم دهخدادر یادداشتی نوشته اند ’این صورت کلمه که در معنی وامدار و نیز در معنی مدعی که در تداول خواص فارسی زبانان نیز هست، نمی دانم اصلش چیست’. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
فردریک هانری دو. ژنرال فرانسوی، مولد پنتی وی. مقتول در برابر قلعۀ سباستپل (1811-1854 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
شارل استوارت. سائس ایرلاندی، پیشوای نهضتی بر ضد مالکین انگلستان و یکی از مدافعین سیاست هم رول. ولادت او بسال 1846م. / 1262 هجری قمری و وفات در سنۀ 1891م. / 1308 هه. ق
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
بورک. کفک. ظاهراً مصحف بورک باشد. (رودکی نفیسی ج 3 ص 1182)
لغت نامه دهخدا
(پُ نَ مَ)
که نمک بسیار دارد. شور، ملیح (آدمی)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَ مِ)
رجل مؤنمل الاصابع، مرد که انگشتانش ستبرسر و کوتاه باشد. (منتهی الارب، مادۀ ن م ل) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
کنایه از مردم نمک بحرام و حرام نمک باشد. (برهان). کسی که پاس نمک نداشته باشد و با ولی نعمت بد بازد، مرادف نمک بحرام. (آنندراج). مردم نمک بحرام و حرام نمک. (ناظم الاطباء). حق نشناس. نمک بحرام. (فرهنگ فارسی معین). امروز نمک کور گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). نمک نشناس
لغت نامه دهخدا
روزنامه و در زبان فارسی غالباً به مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه رسم شده و در خیاطی بکار است اطلاق می شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ نَ)
ناحیتی است واقع در قاینات و در ده فرسنگی آن معدن مس است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رِ مَ لَ)
پورۀ ملخ. تخم ملخ. دانه های چندی از ده تا بیست و پنج در کوزه مانندی کوچک به اندازۀ نصف انگشت کوچک دست عادی و آن دانه ها، تخم ملخ است که به پور ملخ مشهوراست. سرء. سرو. (منتهی الارب). تخم غوغا. تخم دبا
لغت نامه دهخدا
(نِ سُ)
نامی است که بر انواع گیاه آفتاب گردان به جهت حرکت گل آن بطرف آفتاب اطلاق شود، مادۀ رنگ کننده که از جوهر اورسی (نوعی گیاه اشنه) یا کروتون با اوره بدست آید و در آزمایشگاههابکار رود. کاغذ تورنسل در میان مایعات قلیائی برنگ آبی درمی آید و مایعات اسیدی رنگ آن را سرخ می سازند ازاین روی برای تمیز مایعات اسیدی و قلیائی از یکدیگر کاغذ تورنسل را در لابراتوار بکار برند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رِ دَ)
نام ’اندرا’ بنابر آنچه در بشن پران است. (ماللهند بیرونی ص 194)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ورندل
تصویر ورندل
نوعی تفنگ که در اواخر قاجاریه درایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پورمند
تصویر پورمند
صاحب پسر، صاحب فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی چینما جسمی که از تخمیر گلسنگها بوسیله ادرار یا بمجاورت آمونیاک و کربنات و پتاس ایجادشود. تورنسل در محیط اسیدی برنگ سرخ و در محیط قلیایی برنگ آبی در آید
فرهنگ لغت هوشیار
مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه و لباس رسم شده و در خیاطی بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورنما
تصویر دورنما
منظره، منظره ای که از آنجا یا آن محل یا آن چیز که از دور بینند
فرهنگ لغت هوشیار
پر رطوبت، پر اشک مقابل کم نم. یا تنباکوی پرنم. که خوب در آب خیسیده باشد مقابل تنباکوی کم نم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
((ژُ))
روزنامه، مجله مخصوص مد لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورنما
تصویر دورنما
((نَ))
پرده نقاشی یا عکس که منظره ای دور رانشان دهد، منظره، چشم انداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پورمند
تصویر پورمند
((مَ))
پسردار، صاحب پسر
فرهنگ فارسی معین
((نِ سُ))
جسمی که از تخمیر گل سنگ ها به وسیله ادرار یا به مجاورت آمونیاک و کربنات و پتاس ایجاد می شود. تورنسل در محیط اسیدی به رنگ سرخ و در محیط قلیایی به رنگ آبی درآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنما
تصویر پرنما
مجلل
فرهنگ واژه فارسی سره
افق، چشم انداز، منظر، منظره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روزنامه، مجله، مجله مد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گاوی که شیرش خشک شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی