معنی پرنما - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با پرنما
پانما
- پانما
- جوراب پانما، جورابی تُنُک که بشره از پشت آن دیده شود از ابریشم و جز آن
لغت نامه دهخدا
پرنم
- پرنم
- پر رطوبت، پر اشک مقابل کم نم. یا تنباکوی پرنم. که خوب در آب خیسیده باشد مقابل تنباکوی کم نم
فرهنگ لغت هوشیار
پرما
- پرما
- اِسکنِه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بَرمه، بَهرَمَه، ماهِه، پَرمه، بَرماه، پَرماه
فرهنگ فارسی عمید