جدول جو
جدول جو

معنی پوتو - جستجوی لغت در جدول جو

پوتو
(تُ)
نام کرسی کانتن سن از ناحیت سن دنی. در ساحل سن (فرانسه) در هشت هزارگزی مغرب پاریس دارای 38233 تن سکنه. لنگرگاه و اسکلۀ مخصوص به زغال و زغال سنگ و شراب و کارخانه های صنایع مکانیک، عطرسازی، دریاچه ها و قصور عالیه دارد. و راه آهن از آن میگذرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرتو
تصویر پرتو
(دخترانه)
روشن، تابش، فروغ، درخشش، تلألو
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی بازی با ورق های شماره دار و گوی هایی که شمارۀ کارت ها روی آن حک شده است. کسی به صورت تصادفی گوی ها را از کیسه ای بیرون می کشد و شمارۀ روی آن ها را می خواند. هر کس زودتر خانه های ورق خود را پر کند، برنده می شود، دبرنا، نوعی بخت آزمایی که در بعضی از مسابقات ورزشی اجرا می شود
فرهنگ فارسی عمید
زبان بومی مردم افغانستان که شعبه ای از زبان فارسی و مخلوط از لغات فارسی و عربی و هندی است و با الفبای فارسی نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپؤک، بوبک، کوکله، مرغ سلیمان، بوبه، بوبویه، پوپ، شانه به سر، بدبدک، پوپک، پوپش، شانه سر، شانه سرک، بوبو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتو
تصویر پاتو
ظرف گلی بزرگ که گندم یا جو در آن بریزند، خانۀ عطارد، خانۀ مریخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پختو
تصویر پختو
پشتو، زبان بومی مردم افغانستان که شعبه ای از زبان فارسی و مخلوط از لغات فارسی و عربی و هندی است و با الفبای فارسی نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
روشنایی که از یک جسم نورانی ظاهر شود، فروغ، روشنی، شعاع، اثر، تاثیر، برای مثال پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است / تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است (سعدی - ۶۱)، در علم فیزیک اشعه
پرتو افکندن: تابیدن، درخشیدن، روشنایی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتو
تصویر توتو
جانور ریز سخت پوست شبیه دانۀ خاکشیر که در آب های شیرین به خصوص آب های ساکن مانند آب حوض و آب انبار پیدا می شود، خاکشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوتو
تصویر دوتو
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتوی، دوته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پستو
تصویر پستو
اتاق کوچک عقب اتاق دیگر، صندوق خانه
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
صندوق خانه کوچک
لغت نامه دهخدا
(پَ / پُ)
یا پختو نام لهجه ای در افغانستان و آن شعبه ای است از زبانهای ایرانی. (دائره المعارف اسلامی ج 1 ص 152). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پختون آمده است که نام قبیله ای از آریاهای ایرانی است. آقای عبدالحی حبیبی آورده اند:...این زبان اصلا جزء زبانهای هندواروپائی است و با زبانهای قدیم آریائی مانند سانسکریت و زندقرابت مستقیم دارد... این زبان منسوب به قوم پشتون است لفظ پشتون در ریگویدا پکهت آمده و با نام بخدی، بختی که در کتاب اوستا برای باختر و بلخ ذکر شده ربط دارد. هرودوت مورخ یونانی آنرا پکتیس و پکتویس و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کرده و بطلمیوس هم آنرا پکتین نوشته است پس نام پشتو از همان پکهت - پکتویس -پکتین ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ میشود... در پشتو سی حرف موجود است که بیست و شش حرف آن صامت و چهار مصوت است. آثار ادبی پیش از اسلام این زبان بدست نیامده ولی بعد از قرن اول هجری اشعار و منظوماتی موجود است که بر حیات ادبی این زبان در اوائل اسلام دلالت میکند. کتاب پته خزانه (گنجینۀ پنهان) که بسال 1142هجری قمری 1729 میلادی در قندهار نوشته شده باستناد کتب قدیمۀ پشتو برخی از منظومات و اشعار پشتو را که به قرن دوم هجری تعلق دارد نقل کرده است. شعرای قدیم پشتوکه اشعارشان تاکنون بدست ما رسیده بقرار ذیل است:
قدیم ترین شاعر پشتو که یک منظومۀحماسی او را مؤلف کتاب پته خزانه به استناد تاریخ سوری نقل کرده امیر کرور پسر امیر پولاد سوری است که بسال 139 هجری قمری/ 756 م. در مندش غورامیر بود و بسال 154 هجری قمری/ 770 میلادی درجنگلهای پوشنج هرات مرده است. دیگر از شعرای قدیم که اشعار وی را پته خزانه از کتاب لرغونی پشتانه یعنی افغانهای قدیم نقل کرده ابومحمد هاشم بن زیاد السروانی بستی است که بسال 223 هجری قمری/ 837 میلادی در سروان هلمند متولد شد وی بزبان پشتو کتاب دسالووزمه یعنی نسیم ریگستان را نوشته است. دیگر از شعرای قدیم پشتو شیخ رضی لودی برادرزادۀ شیخ حمید لودی پادشاه ملتان است که در حدود سال هزار مسیحی میزیست. شعرای دیگر که پیش از سال هزار مسیحی درگذشته اند بقرار ذیل اند بیتنی در حدود سال هزار مسیحی، اسماعیل سربنی در حدودسال هزار مسیحی، شیخ اسعد سوری شاعر دربار سوریهای غور (متوفی بسال 425 هجری / 1033 میلادی) شکارندوی بن احمد کوتوال فیروزکوه غور متوفی در حدود سال 1150 میلادی ملک یار غرشین متوفی در حدود سال 1150 میلادی تایمنی متوفی در حدود سال 1150 میلادی قطب الدین بختیار کاکی بن احمد بن موسی متولد بسال 575 هجری قمری/ 1179 میلادی و متوفی بسال 633 هجری قمری/ 1235 م، شیخ تیمن بن کاکر متوفی در حدود سال 1150 میلادی شیخ متی بن شیخ عباس بن عمر بن خلیل متوفی بسال 623 هجری قمری/ 1226 م، باباهوتک متولد بسال 661 هجری قمری/ 1262 میلادی و متوفی بسال 740 هجری قمری/ 1339م، سلطان بهلول لودی متوفی بسال 894 هجری قمری/ 1488م. خلیل خان نیازی متوفی در حدود سال 1188 میلادی اکبر زمین داوری متوفی در حدود سال 1350 میلادی شیخ عیسی مشوانی متوفی در حدود سال 1465 میلادی شیخ بستان بریخ متوفی در حدود سال 998 هجری قمری/ 1559 م، ملاالف هوتک متوفی در حدود سال 1591 م، ملامست زمند متوفی در حدود سال 950 هجری قمری/ 1543 م، میرزاخان انصاری متوفی در حدود سال 1591 م، دولت الله لوانی متوفی در حدود سال 1591 میلادی زرغون خان نورزی فراهی متوفی بسال 921 هجری قمری/ 1515 میلادی دوست محمد کاکر متوفی در حدود سال 900 هجری قمری/ 1494 میلادی علی سرور لودی متوفی بسال هزار هجری قمری/ 1591 م.. بعد از سال هزار هجری شعراء و مصنفان بسیاربزبان پشتو سخن گفته اند از آن جمله خوشحال خان ختک وعبدالرحمن بابا متولد بسال 1042 هجری قمری/ 1632 میلادی وحمید مهمند متوفی در حدود سال 1690 میلادی و پیرمحمد کاکر متوفی در حدود سال 1770 میلادی از بعد از سال هزار هجری کتب و دیوانهای بسیار بزبان پشتو موجود است که عدد آنها به پانصد میرسد و آن کتب در دین و تصوف و تبلیغ و شعر و ادب و فلسفه و اخلاق و فقه و طب و غیره است در ذیل نام برخی از آنها ذکر میشود: 1- قدیم ترین کتابی که بزبان پشتو نوشته شده ولی نسخۀ آن موجود نیست اما مؤلف پته خزانه از آن ذکر میکند کتاب سالووزمه یعنی نسیم ریگستان است که مؤلف آن زبدهالفصحا ابومحمد هاشم بن زیارالسروانی البستی است و بسال 223 هجری قمری/ 837 میلادی در سروان هلمند متولد و بسال 297 هجری قمری/ 909 میلادی در بست وفات یافته. وی از شاگردان ادیب معروف عرب بن خلاد ابوالعیناست و کتاب سالو و زمه را در بحث اشعار عرب نوشته است و مؤلف کتاب پته خزانه وجود این کتاب را بنقل از لرغونی پشتانه نوشته است. 2- تذکرهالاولیای افغان که بعد از سال 612 هجری قمری 1215/ میلادی در ارغسان قندهار نگاشته شده و مؤلف آن سلیمان بن بارک خان قوم ماکوصابزی است. این کتاب شرح حال بسیاری از شعرا و اولیاء افغان را آورده است و بسال 1319 هجری شمسی در کابل شش صفحه آن در جلد اول پشتانه شعرا عکس برداری شده و نشر یافته است. 3- دخدای مینه یعنی محبت خدا که مجموعۀ اشعار شیخ متی قوم خلیل است این شاعر در سال 623 هجری قمری/ 1226 میلادی متولد و بسال 688 هجری قمری/ 1289 میلادی درگذشته است و در قلات قندهار مدفون است. 4- اعلام اللوذعی فی الاخبار اللودی. کتابی بود بزبان پشتو از احمد بن سعید لودی که بسال 686 هجری قمری/ 1287 میلادی در شرح حال خاندان شاهان لودی نوشته و اشعار وی در آن کتاب نقل شده است. 5- تاریخ سوری تألیف محمد بن علی البستی در شرح حال خاندان شاهان غور که قصاید قدیم دربار شاهان سوری و غوری بزبان پشتو در این کتاب آمده است سه کتاب مذکور در حدود سال 1200 میلادی تألیف شده است. 6- لرغونه پشتانی یعنی افغانهای قدیم تألیف شیخ کته بن یوسف بن متی قوم خلیل است که در حدود سال 700 هجری قمری/ 1300 میلادی نوشته شده و حاوی شرح حال بسیاری از مشاهیر شعرا و علما و بزرگان است و مؤلف کتاب پته خزانه بسی از آثار ادبی زبان پشتو را از این کتاب نقل کرده است. 7- تذکرهالاولیاء افغان تألیف شیخ قاسم بن شیخ قدم بن محمد زاهدبن میردادبن سلطان بن شیخ کته سابق الذکر است که شیخ قاسم در 956 هجری قمری/ 1549 میلادی در بدنی پشاور متولد و بسال 1016 هجری قمری/ 1607 میلادی وفات یافته است. 8- دفتر شیخ ملی، تألیف آدم بن ملی بن یوسف بن مندی بن خوشی بن کندبن خوشبون است که در شرح حال فتوحات سوات و تقسیم زمین های آنجا در حدود 820 هجری قمری/ 1417 میلادی نوشته شده است. 9- تاریخ کجوجان رانی زی حاوی تاریخ سوات و بنیر که در حدود سال 900 هجری قمری/ 1494 میلادی نوشته شده است. 10- غرغشت نامه منظومۀ دوست محمد کاکر ولد بابرخان که بسال 929 هجری قمری/ 1522 میلادی نظم شده و حاوی شرح غرغشت و دیگر بزرگان افغان بود. 11- بوستان اولیا تألیف شیخ بوستان ولد محمد اکرم قوم بریخ که بسال 998هجری قمری/ 1589 میلادی در شوراوک قندهار نوشته شده و مؤلف آن در سال 1002 هجری قمری/ 1593 میلادی در احمدآباد گجرات وفات یافته است. 12- خبر البیان تألیف بایزید پیرروشان ولد عبدالله متولد بسال 932 هجری قمری/ 1525 میلادی مدفون در بته پور حاوی تبلیغات مسلکی وی. 13- مخزن الاسلام آخوند درویزه بن گدابن سعدی متوفی 1048 هجری قمری/ 1638 میلادی که در پشاور مدفون است و کتابش حاوی مسائل دینی و تبلیغات مخالف پیرروشان است. 14- کلید کامرانی تألیف کامران خان بن سدوخان سرسلسلۀ قوم سدوزائی است که بسال 1038 هجری قمری/ 1628 میلادی آنرا در شهر صفای قندهار نوشته و شرح حال بسی از شعرا و بزرگان افغان را در آن نگاشته است. 15- تحفۀ صالح تألیف ملااله یا رالکوزائی که تذکرۀ رجال مشهور افغان است در حدود سال 1590 میلادی 16- سلوک الغزاه تألیف ملامست زمند در حدود 1610 میلادی حاوی مضامین تبلیغی درباره جهاد. 17- ارشاد الفقراء منظوم خانم نیک بخته بنت شیخ اله داد قوم مموزی که بسال 969 هجری قمری/ 1561 میلادی منظوم شده است. 18- ترجمه منظوم بوستان سعدی که زرغونه بنت ملادین محمد کاکر در سال 903 هجری قمری/ 1497 میلادی منظوم داشته. 19- دیوان رابعه حاوی اشعار وی در سال 915 هجری قمری/ 1509 میلادی گرد آمده است. 20- پته خزانه یعنی گنجینۀ پنهان تألیف محمد بن داودخان هوتک تذکرهالشعرای مهم زبان پشتو که در سال 1142 هجری قمری/ 1729 میلادی در قندهار به امر شاه حسین هوتک نوشته و این کتاب درسال 1323 در کابل به تصحیح و تحشیۀ عبدالحی حبیبی از پشتو تولنه نشر شده است. محمد هوتک متولد بسال 1084 هجری قمری/ 1653 میلادی دو کتاب دیگر هم به پشتو نوشته که یکی خلاصهالفصاحه و دیگر خلاصهالطب نام دارد.
غیر از این: کتب بسیار از نظم و نثر در پشتو موجود است که در اینجا ذکر نشده و بسی هم غیرمطبوع مانده است. ازعصر احمدشاه بابا پشتو در افغانستان زبان دربار شاهان بوده و اولین کتاب درسی آنرا در عصر احمدشاهی پیرمحمد کاکر بنام معرفهالافغانی نوشته است بعد از آن اولین دستور افعال زبان پشتو در سال 1220 هجری قمری/ 1805) در هند بنام ریاض المحبه از طرف نواب محبت خان پسر حافظ رحمت اﷲخان مشهور قوم بریخ افغان نوشته شده و نواب الله یارخان پسر دیگر حافظ رحمت خان بسال 1222 هجری قمری/ 1808 میلادی کتاب لغات پشتو را بنام عجائب اللغات نوشت. در حدود سال 1290 هجری قمری/ 1873 میلادی امیر شیر علیخان القاب مأمورین و عناوین عسکری را به پشتو ترجمه کرد و بعد از سال 1300 هجری قمری/ 1882 میلادی کتب بسیار بزبان پشتو در کابل نشر شد بعد از سال 1920 میلادی که پشتومرکه (انجمن ادبی پشتو) در کابل تأسیس شد کتب درسی و دستور زبان و لغات پشتو را نوشتند ولی در حدود سال 1937 میلادی در کابل پشتو تولنه (فرهنگستان پشتو) تأسیس و بسی از کتب درسی - علمی و ادبی - بزبان پشتو طبع و نشر شد - انتهی. مسئلۀ احیای زبان پشتو حلقه ای از سلاسل فریب و رشته ای از حبائل حیلۀ سیاست های غربی است که برای تجزیه و تفریق ملل شرقی از دیرباز گسترده شده است و درست بدان ماند که امروز ملت فرانسه زبان غنی و بلیغ خود را بلهجۀ برتن یا باسک و ایران زبان فردوسی و حافظ را بزبان ولایتی سمنانی و بلوچی تبدیل کردن خواهد و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین. (قرآن 3 / 54).
، مرطبان سفالین باشد و معرب آن بستوق است. (برهان قاطع). و آنرا بشتو نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). بستوی ترشی و غیره
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام کوهی درسدن رستاق. (مازندران و استراباد رابینو ص 126)
لغت نامه دهخدا
(پُ تُ)
نام شهردرجۀ دوم پرتقال و بعد از لیسبون بزرگترین و رایج التجارهترین شهرهای کشور مذکور. دارای اسکله ای است ومرکز خطۀ مینهوست و در مصب نهر دورو در 248 هزارگزی شمال شرقی لیسبون واقع شده و دارای 105838 تن سکنه و مدارس جراحی، فلسفه، بحریه و تجارت و غیره است. کتابخانه و موزه و لنگرگاهی استوار و ابنیۀ زیبا دارد و نیز دارای تجارتی با رونق و کارخانه های قند و شیرینی و کلاه و غیره و دباغ خانه هاست و آن در دامنۀ دوتپه واقع گشته و منظری زیبا و دلکش دارد. پل قشنگی این شهر را با خلیج های کوچک ویلانووه و غایه مربوط میسازد. از شهرهای باستانی است و نام قدیم آن پورتوکاله و مدتها مرکز پرتقال بوده و ظاهراً همین شهر نام خود را بکشور پرتقال داده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پَ تُ)
ماندس. سیّاح پرتقالی متولد در مونتمارولهو. وی در هند شرقی سیاحت کرد و سفرنامه ای نوشت بعنوان سفرهای پرحوادث. (1509- 1583 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پُ رَ وَ)
نام طایفه ای از طوایف ساکن مابین شمال و مشرق هند. (ماللهند بیرونی ص 157)
لغت نامه دهخدا
نام نوع کتبی که در هندوستان بر پوست توز می نوشته اند
لغت نامه دهخدا
(پُ)
قصبه و اسکله ای است در ایالت کوتائیس از قفقاز در ساحل بحر اسود و مصب نهر ریونی. این قصبه مبداء خط آهنی است که از طریق تفلیس به بادکوبه میرود و شعبه دیگری هم دارد که به باطوم منتهی میشود، نام قدیمی نهر ریونی، فاش، بوده و به همین ملاحظه تواریخ عثمانی این قصبه را بنام فاش قلعه سی یاد میکنند و این خاک جزو ممالک عثمانیه بود و در سنۀ 1829 میلادی روسها گرفته اند
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
پوتک. ظاهراً اصل کلمه فوطه است:
دل بفراغت نه و لنگوته بند
از جهت زر نه بجان پوته بند.
شاه داعی.
در لغت نامه ها به این کلمه معنی گنج و گنجینه و خزانه و مخزن داده اند و پوتک را مرادف آن آورده اند و همین شعر را شاهد گذرانیده لکن از این شعر ظاهراً چنین معنی مفهوم نمیشود
لغت نامه دهخدا
هدهد، (اسدی) (دهار)، ابوالربیع، مرغ سلیمان، پوپه، پوپک، پوپش، (برهان)، پوبش، (زمخشری)، شانه سر، شانه سرک، شانه بسر، بودبود:
خلاف نیست که شاه پرندگان باز است
اگر چه تاج وطن بر چکاد پوپو کرد،
اثیر اخسیکتی،
وصال بلبل با گل هنوز نابوده
بخیره شور برآورده شانه سر، پوپو،
،
حکایت صوت هدهد، آواز هدهد را نیز گفته اند، چنانکه آواز فاخته را کوکو خوانند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
بخته نوعی بازی قمار است که بوسیله کارتهایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارتها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلوتو
تصویر پلوتو
لاتینی ادر خدا: ایزد سپهر فرودین، نیتوم: گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد شانه سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پستو
تصویر پستو
صندوقخانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتو
تصویر پشتو
تپانچه ششلول مرطبان سفالین بستوق بشتو بستوی ترشی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
شعاع، روشنائی، ضیاء
فرهنگ لغت هوشیار
دندان دراز یا عاج جنس نرینه نوعی ماهی (وال بال) در دریاهای قطب شمال که طولش به 2 متر و 50 سانتیمتر میرسد. وسط آن مجوف است و برای ساختن اشیا کوچک بکار میرود. دندان کامل ماهی مزبور را گاه در تزیینات بکار میبرند. عاج مذکور در قرون وسطی بعنوان سنگ محک برای تشخیص وجود زهر در غذای سلاطین و امرا مستعمل بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتو
تصویر پاتو
ترکی تاپو از آوند ها (ظروف)
فرهنگ لغت هوشیار
((لُ تُ))
نوعی بازی قمار است که به وسیله کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد، شانه سر
فرهنگ فارسی معین
((پَ))
اطاق کوچکی که در پشت اتاق دیگری بسازند و اشیاء و لوازم خانه را در آن نهند
فرهنگ فارسی معین
((پَ تُ))
از زبان های ایرانی شرقی که بیشتر در باختر و جنوب افغانستان و شمال باختری پاکستان رواج دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
((پَ))
فروغ و روشنایی، بازتاب نور، اثر، تأثر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
اشعه
فرهنگ واژه فارسی سره