معنی پرتو پرتو روشنایی که از یک جسم نورانی ظاهر شود، فروغ، روشنی، شعاع، اثر، تاثیر، برای مثال پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است / تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است (سعدی - ۶۱)، در علم فیزیک اشعهپرتو افکندن: تابیدن، درخشیدن، روشنایی دادن تصویر پرتو فرهنگ فارسی عمید