- پو
- رفتار وسط که نه تند باشد و نه کند پویه
معنی پو - جستجوی لغت در جدول جو
- پو
- رفتار تند، دو
- پو
- پسوند متصل به واژه به معنای پوییدن مثلاً تکاپو،
پسوند متصل به واژه به معنای پوینده مثلاً راه پو، حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیاده روی، پویه
پو گرفتن: دویدن،برای مثال شیر سگی داشت که چون پو گرفت / سایۀ خورشید بر آهو گرفت (نظامی۱ - ۵۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد پادشاه کیانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آهن سخت و کوبیده، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می باشد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یکی از شخصیتهای شاهنامه، از شخصیتهای شاهنامه، نام ملکه ایران در دوران ساسانی و دختر خسرو پرویز پادشاه ساسانی
مفعول
طی کردن
اسکنر
انیمیشن
فعال
اکتمان
اکتسا
فولدر
حجاب، جلد
البسه، لباس
اپیدرم
آنولپ