جدول جو
جدول جو

معنی پولادوند

پولادوند(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد پادشاه کیانی
تصویری از پولادوند
تصویر پولادوند
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با پولادوند

پولادوند

پولادوند
تیره ای از طائفۀ چهار لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). دارای شعب هیودی، سالاروند، خانه جمالی، خانه قائدی، گراوند
لغت نامه دهخدا

پولادوند

پولادوند
نام پهلوانی تورانی که رستم او را بیفکند. (شاهنامه) :
چو خاراشکافی کندآهنش
چه پولادوند و چه روئین تنش.
امیرخسرو.
رجوع به پولاد شود
لغت نامه دهخدا

فولادوند

فولادوند
یک پهلوان تورانی است که به دست رستم کشته شد. (مجمل التواریخ و القصص ص 48)
لغت نامه دهخدا

پولادسنب

پولادسنب
آنچه پولاد را بسنبد و سوراخ کند، سوراخ کنندۀ پولاد مثلاً نیزۀ پولادسنب
پولادسنب
فرهنگ فارسی عمید

پولادچنگ

پولادچنگ
آنکه دست و پنجۀ سخت و نیرومند دارد، پولاددست، قوی پنجه، برای مِثال پس و پیش ترکان طاووس رنگ / چپ و راست شیران پولادچنگ (نظامی۵ - ۹۵۵)
پولادچنگ
فرهنگ فارسی عمید

پولادسنج

پولادسنج
جنگی. دلاور. شجاع. اسلحه دار. (انجمن آرا). ج، پولادسنجان:
ترازوی پولادسنجان بمیل
ز کفه بکفه همی راند سیل.
نظامی.
گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج
دو نیمه شد آن کوه پولادسنج.
نظامی.
رسیدند پولادسنجان چو باد
اساسی نهادند محکم نهاد.
میر خسرو
لغت نامه دهخدا

پولادسنب

پولادسنب
که پولاد را سنبد. عظیم سخت:
عزم تو کشورگشاو خشم تو بدخواه سوز
رمح تو پولادسنب و تیغ تو جوشن گداز.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پولادچنگ

پولادچنگ
که چنگی از پولاد دارد. که چنگی سخت قوی دارد. فولادین مخلب:
پس و پیش ترکان طاووس رنگ
چپ و راست شیران پولادچنگ.
نظامی.
چنان تیشه زد مرد پولادچنگ
که آتش برون آمد از تاب سنگ.
نظامی.
ز بیم عقابان پولادچنگ
نگردد کسی گرد آن خاره سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا