چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته، رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند
چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته، رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد، برای مثال اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند / که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۰)
بوزینِه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، اَنتَر، بوزِنِه، بوزَنینِه، پوزینِه، مَهنانِه، کَبی، کَپی، گُپی، قِرد، برای مِثال اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند / که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۰)
فرانسیس. برادر گاستن پلانته، متولد در ارتز. وی در نواختن پیانو مهارت داشت. (1839-1943م.) گاستن. طبیعی دان فرانسوی متولد در ارتز (1834- 1889م.). او اولین آکومولاتر را ساخت
فرانسیس. برادر گاستن پلانته، متولد در ارتز. وی در نواختن پیانو مهارت داشت. (1839-1943م.) گاستن. طبیعی دان فرانسوی متولد در ارتز (1834- 1889م.). او اولین آکومولاتر را ساخت
چوبکی باشد که درودگران در شکاف چوبیکه بارّه می شکافند فروبرند و کفشگران مابین کفش و قالب نهند و گاهی در زیر در گذارند تا بسته و گشوده گردد. (برهان). پانه. فانه. فهانه. رجوع به پانه شود
چوبکی باشد که درودگران در شکاف چوبیکه بارّه می شکافند فروبرند و کفشگران مابین کفش و قالب نهند و گاهی در زیر در گذارند تا بسته و گشوده گردد. (برهان). پانه. فانه. فهانه. رجوع به پانه شود
در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغۀ سقف، مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. (برهان) : عمارات حاجی و پالانه هاش همی برد و می کرد یکسر خراب. سلمان ساوجی. ستاوند. ستناوند. استوناوند
در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغۀ سقف، مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. (برهان) : عمارات حاجی و پالانه هاش همی برد و می کرد یکسر خراب. سلمان ساوجی. ستاوند. ستناوند. استوناوند
بوزینه. بوزنینه. بوزنه. کپی. حمدونه. قرد. نوعی از میمون بواسطۀ آنکه رویش پهن است. (انجمن آرا). بهنانه. (برهان) : اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند که رخسارم پر از چینست چون رخسارپهنانه. کسائی. خنبک زند چو بوزنه چنبک زند چو خرس این بوزغاله ریشک پهنانه منظرک. خاقانی. ، کلیچۀ روغنی. (برهان). نان میده بود که با روغن بپزند و آن را کلیچه خوانند. (جهانگیری)
بوزینه. بوزنینه. بوزنه. کپی. حمدونه. قرد. نوعی از میمون بواسطۀ آنکه رویش پهن است. (انجمن آرا). بهنانه. (برهان) : اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند که رخسارم پر از چینست چون رخسارپهنانه. کسائی. خنبک زند چو بوزنه چنبک زند چو خرس این بوزغاله ریشک پهنانه منظرک. خاقانی. ، کلیچۀ روغنی. (برهان). نان میده بود که با روغن بپزند و آن را کلیچه خوانند. (جهانگیری)
پالان خرد، لباسی سخت درشت و سطبر. جامۀ بددوخته. جامۀ با حشو و ضخامت بیش از حاجت. جامۀ زفت و گرم که نه در خور هوای بهار یا تابستان باشد، مثل پالانچه، جامۀ سخت ستبر و پر حشو
پالان خرد، لباسی سخت درشت و سطبر. جامۀ بددوخته. جامۀ با حشو و ضخامت بیش از حاجت. جامۀ زَفت و گرم که نه در خور هوای بهار یا تابستان باشد، مثل پالانچه، جامۀ سخت ستبر و پُر حَشو
پالانکه. پلنقه. پلنکه. در روملی و بلغارستان و صربستان و مجارستان قصبات کوچک و قراء به این نام بسیارست و مشهورترین آنها قریه ای است در ولایت قوصوه در 75 هزارگزی شمال شرقی اسکوب نزدیک حدود بلغارستان و آنرا اگری پلنقه نیز گویند، دارای 4 هزار سکنه و دو مسجد و نهر دوراک یا اگری دره از میان این شهر گذرد
پالانکه. پَلَنقه. پلنکه. در روملی و بلغارستان و صربستان و مجارستان قصبات کوچک و قراء به این نام بسیارست و مشهورترین آنها قریه ای است در ولایت قوصوه در 75 هزارگزی شمال شرقی اسکوب نزدیک حدود بلغارستان و آنرا اگری پلنقَه نیز گویند، دارای 4 هزار سکنه و دو مسجد و نهر دوراک یا اگری دره از میان این شهر گذرد