جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پالانچه

پالانچه

پالانچه
پالان کوچک، لباس خشن جامه با حشو و ضخامت بیش از حاجت جامه زفت و گرم که در خور هوای بهار و تابستان نباشد
فرهنگ لغت هوشیار

پالانچه

پالانچه
پالان خرد، لباسی سخت درشت و سطبر. جامۀ بددوخته. جامۀ با حشو و ضخامت بیش از حاجت. جامۀ زَفت و گرم که نه در خور هوای بهار یا تابستان باشد، مثل پالانچه، جامۀ سخت ستبر و پُر حَشو
لغت نامه دهخدا

دالانچه

دالانچه
کوهی بمشرق ایران. قسمتی از سرحد ایران و ترکستان از قلل آن میگذرد
لغت نامه دهخدا

پالانقه

پالانقه
پالانکه. پَلَنقه. پلنکه. در روملی و بلغارستان و صربستان و مجارستان قصبات کوچک و قراء به این نام بسیارست و مشهورترین آنها قریه ای است در ولایت قوصوه در 75 هزارگزی شمال شرقی اسکوب نزدیک حدود بلغارستان و آنرا اگری پلنقَه نیز گویند، دارای 4 هزار سکنه و دو مسجد و نهر دوراک یا اگری دره از میان این شهر گذرد
لغت نامه دهخدا

پالانه

پالانه
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
فرهنگ لغت هوشیار

پالانه

پالانه
چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته، رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند
پالانه
فرهنگ فارسی عمید