- پنداشته
- تصور کرده خیال کرده، موهوم
معنی پنداشته - جستجوی لغت در جدول جو
- پنداشته
- آنچه به خیال، گمان و وهم آمده، پنداریده، تصور شده
- پنداشته ((پِ تِ))
- تصور کرده، موهوم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرض کردن، خیال کردن
گمان بردن تصور کردن ظن بردن توهم کردن زعم حسبان، تصور باطل نمودن حدس باطل زدن گمان نادرست کردن، شمردن بحساب آوردن فرض کردن انگاشتن گرفتن تقدیر، عجب و تکبر نمودن
گمان بردن، خیال کردن، تصور کردن
اندیشه کردن
فرض کردن
اندیشه کردن
فرض کردن
((پِ تَ))
فرهنگ فارسی معین
گمان بردن، تصور کردن، سوءظن داشتن، تکبر نمودن، به حساب آوردن، شمردن، گمان نادرست کردن، تصور باطل نمودن، پنداریدن
считать
halten für
вважати
uważać
considerar
ritenere
considerar
beschouwen
คิดว่า
menganggap
मानना
לחשוב
kuzingatia
মনে করা
سمجھنا
تفکر، تخیل
ظن، گمان، خیال، وهم
پنداشتن، پندار، خیال، گمان، فرض، کنایه از عجب، غرور، تکبر، خودبینی
ترسیم کردن، رسم کردن
بلند و حمل شده برده شده، کسی که از ترس سیاست و تنبیه فرار میکند شخصی که بجایی مقدس پناه میبرد