جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پنداشت

پنداشت

پنداشت
پنداشتن، پندار، خیال، گمان، فرض، کنایه از عُجب، غرور، تکبر، خودبینی
پنداشت
فرهنگ فارسی عمید

پنداشت

پنداشت
اسم از پنداشتن. پندار. خیال. ظن. گمان. وهم. حسبان. محسبه: الهی پنداشتم ترا شناختم اکنون پنداشت خود رادر آب انداختم. (خواجه عبداﷲ انصاری از آنندراج).
پنداشت نیست، هست حقیقت، از این سخن
زینسان سخن بگوش تو از هر زبان رسید.
سوزنی.
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت
او بی رنگ است رنگ او باید داشت.
عین القضاه همدانی
الرَّجم، به پنداشت سخن گفتن. (زوزنی) ، فکر: هومت، پنداشت نیک، فرض. تقدیر. شمار، تکبر. (آنندراج). غرور. عجب: و تاینکو با لشکر جرّار در پنداشت و اغترار و قدرت خود فریفته. (جهانگشای جوینی) ، و در مثال ذیل ظاهراً پنداشت بمعنی پنداشتن بمعنی قهر (مقابل آشتی) آمده است: و یکبار یکی در مسجدی دید که نماز میکرد گفت اگر پنداری که این نماز سبب رسیدن است به خدای تعالی غلط میکنی که همه پنداشت است نه مواصلت. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا

پاداشت

پاداشت
پاداش (و این جزا و پاداش بیداد کارانست) (تفسیر ابوالفتوح چاپ قدیم ج 2 ص 137)
فرهنگ لغت هوشیار

پنداشتن

پنداشتن
گمان بردن تصور کردن ظن بردن توهم کردن زعم حسبان، تصور باطل نمودن حدس باطل زدن گمان نادرست کردن، شمردن بحساب آوردن فرض کردن انگاشتن گرفتن تقدیر، عجب و تکبر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار