معنی پنداشته
- پنداشته((پِ تِ))
- تصور کرده، موهوم
واژههای مرتبط با پنداشته
پنداشته
- پنداشته
- تصور کرده خیال کرده، موهوم
پنداشته
- پنداشته
- آنچه به خیال، گمان و وهم آمده، پنداریده، تصور شده
پنداشته
- پنداشته
- بمعنی تصورکرده و اندیشه کرده یعنی خیال کرده... (آنندراج) ، موهوم. (مهذب الاسماء)
پنداشته
- پنداشته
- انگاشته، متصور، مفروض، موهوم
پنداشتن
- پنداشتن
- فرض کردن، خیال کردن
پنداشتن
- پنداشتن
- گمان بردن تصور کردن ظن بردن توهم کردن زعم حسبان، تصور باطل نمودن حدس باطل زدن گمان نادرست کردن، شمردن بحساب آوردن فرض کردن انگاشتن گرفتن تقدیر، عجب و تکبر نمودن
پنداشتن
- پنداشتن
- گمان بردن، خیال کردن، تصور کردن
اندیشه کردن
فرض کردن
پنداشتی
- پنداشتی
- خودبینی، تکبر، گمان نادرست، خیال، قهر
پنداشتن
- پنداشتن
- گمان بردن، تصور کردن، سوءظن داشتن، تکبر نمودن، به حساب آوردن، شمردن، گمان نادرست کردن، تصور باطل نمودن، پنداریدن
