جدول جو
جدول جو

معنی پنتی - جستجوی لغت در جدول جو

پنتی(پِ)
در تداول عامه، آنکه اتومبیلهای کهنه را خرد و اجزای آنرا ازهم جدا کرده به نیازمندان و مشتریان فروشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پنتی
آنکه از شوخی و پلیدی احتراز نکند کسی که نظافت نداند، بیعار بیکار لش بیث غیرت بی حمیت لاابالی (در اصطلاح مشتیان مقابل لوطی)
فرهنگ لغت هوشیار
پنتی((پِ))
آن که از شوخی و پلیدی احتراز نکند، کسی که نظافت نداند، بیکار، لش، بی غیرت، لاابالی، (در اصطلاح مشتیان مقابل لوطی)
تصویری از پنتی
تصویر پنتی
فرهنگ فارسی معین
پنتی
شلخته، بی توجه به نظافت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پانتی
تصویر پانتی
(دخترانه)
نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
قرارگرفته در پشت چیزی، هر چیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند، کنایه از پشت وپناه، حامی، یار و یاور، کنایه از نگهبان، کنایه از حمایت، برای مثال که ایشان به پشتی من جنگ جوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی - لغت نامه - پشتی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پستی
تصویر پستی
کوتاهی، پایینی، سرازیری، نشیب، خواری، زبونی، ناکسی
فرهنگ فارسی عمید
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنتی
تصویر تنتی
جستن بر مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که پشت سر بگذارند و بان تکیه دهند و حامی ونگهبان هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
فرودی پایینی، حضیض سفل مقابل بالا بلندی، زمین پست مقابل بلندی، گودی، نشیب قنوع، کوتاهی کم ارتفاعی، انحطاط انخفاض، خواری زبونی بیاعتباری ذلت، نانجیبی پست فطرتی ناکسی رذالت دنائت خست، تنگ چشمی کوته نظری. یا به پستی افتادن، بیچاره و مفلوک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنتی
تصویر لنتی
کبوتری که بمهربانی فرود آید و هرجا پیش آید بنشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پستی
تصویر پستی
((پَ))
نشیب، گودی، انحطاط، خواری، ذلت، نانجیبی، رذالت، تنگ چشمی، کوته نظری
فرهنگ فارسی معین
((سُ نَّ))
ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است، سنت گرا، پیرو سنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنتی
تصویر لنتی
((لِ))
کبوتری که به مهربانی فرود آید و هر جا پیش آید بنشیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
((پُ))
هر چیزی که پشت سر گذاشته و به آن تکیه بدهند، کمک، یاور، یاری کردن، کمک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
متکا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
Dorsal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پستی
تصویر پستی
Sleaziness, Sordidness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
Traditional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پستی
تصویر پستی
підлість , підлість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
背部的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
tradycyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
grzbietowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پستی
تصویر پستی
podłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
традиційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پستی
تصویر پستی
Schäbigkeit, Schmutzigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
спинний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
traditionell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
традиционный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
спинной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پستی
تصویر پستی
низость , грязность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پستی
تصویر پستی
卑鄙
دیکشنری فارسی به چینی