- پلفته
- پارچها و گلولهای علف سوخته که چون آتش در خانه علفی افتد زود آتش آنها را بر هوا برد
معنی پلفته - جستجوی لغت در جدول جو
- پلفته
- هر چیز سبک و نیم سوخته که از میان آتش به هوا رود
- پلفته ((پُ لُ تَ یا تِ))
- پارچه ها و گلوله های علف سوخته که چون آتش در خانه علفی افتد زود آتش آن ها را بر هوا برد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشفته پریشان
قالبی مشبک یا غربال گونه ای که از شاخ بید و مانند آن سازند و پنیر را روی آن نهند تا آب آن برود
فتیله، پنبه تاب داده شده
آشفته، شوریده، پریشان
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پتیله، ذباله
ظرف سوراخ سوراخ یا سبد که پنیر را در آن بگذارند تا آبش برود