جدول جو
جدول جو

معنی پلفته - جستجوی لغت در جدول جو

پلفته
پارچها و گلولهای علف سوخته که چون آتش در خانه علفی افتد زود آتش آنها را بر هوا برد
فرهنگ لغت هوشیار
پلفته
هر چیز سبک و نیم سوخته که از میان آتش به هوا رود
تصویری از پلفته
تصویر پلفته
فرهنگ فارسی عمید
پلفته
((پُ لُ تَ یا تِ))
پارچه ها و گلوله های علف سوخته که چون آتش در خانه علفی افتد زود آتش آن ها را بر هوا برد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلفته
تصویر آلفته
آشفته پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
قالبی مشبک یا غربال گونه ای که از شاخ بید و مانند آن سازند و پنیر را روی آن نهند تا آب آن برود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلیته
تصویر پلیته
فتیله، پنبه تاب داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلفته
تصویر آلفته
آشفته، شوریده، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلیته
تصویر پلیته
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پتیله، ذباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلخته
تصویر پلخته
ظرف سوراخ سوراخ یا سبد که پنیر را در آن بگذارند تا آبش برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلفته
تصویر آلفته
((لُ تِ))
آشفته، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیته
تصویر پلیته
((پِ لِ تِ))
فتیله
فرهنگ فارسی معین