معنی آلفته - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آلفته
آلفته
- آلفته
- آشفته. پریشان. شوریده. مشوّش، درویش. بی نوا
لغت نامه دهخدا
آلفتن
- آلفتن
- آشفتن مشوش کردن پریشان ساختن، شوریده شدن پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پلفته
- پلفته
- پارچها و گلولهای علف سوخته که چون آتش در خانه علفی افتد زود آتش آنها را بر هوا برد
فرهنگ لغت هوشیار