- پلاسیدنی
- آنچه قابل پلاسیدن باشد آنچه تواند پلاسید
معنی پلاسیدنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و چگونگی پلاسیده
پژمردگی، حالت پژمرده بودن گل و گیاه
پژمردن پژمریدن، رو بفساد نهادن و کهنه شدن میوه
پژمرده شدن و از طراوت افتادن گل و گیاه
در خور بسودن قابل لمس
حالت و چگونگی پلاسنده
دست مالیدن بچیزی برای درک آن دست سودن بسودن پساویدن مجیدن برمجیدن لمس کردن پرواسیدن برماسیدن، یازیدن دراز کردن دست
آنکه قابل پناهیدن است
در خور پاچیدن پاشیدنی
در خور پاشیدنافشاندنیپراکندگی پریشیدنی برافشاندنی
در خور پالیدن
در خور پرسیدن لایق پرسیدن محتاج پرسیدن محتاج سوال
در خور پوسیدن آنکه بپوسد
پژمرده، کهنه و روبفساد نهاده (میوه)
بر جستنی بیرون جستنی آنچه آماده بر آمدن و بیرون جستن باشد
بر جستنی بیرون جستنی آنچه آماده بر آمدن و بیرون جستن باشد
پژمرده شده
درخور پاشیدن
منسوب به پلاس از پلاس
نوعی از خربزه
آنچه از پلاس ساخته شده یا مانند پلاس باشد
پاس دادن، نگهبانی کردن، پاس داشتن، رعایت کردن، لمس کردن
لاس زدن ملاعبه کردن (با دختر یا زنی)
لاس، لاس زدن، از پی ماده رفتن حیوان نر، دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن