جدول جو
جدول جو

معنی پشتیبانی - جستجوی لغت در جدول جو

پشتیبانی
کمک، مدد، حمایت
تصویری از پشتیبانی
تصویر پشتیبانی
فرهنگ فارسی عمید
پشتیبانی
(پُ)
یاری. یارمندی. حمایت. مدد. مظاهرت. کمک
لغت نامه دهخدا
پشتیبانی
یاری یارمندی، کمک مدد مظاهرت
تصویری از پشتیبانی
تصویر پشتیبانی
فرهنگ لغت هوشیار
پشتیبانی
یاری، حمایت
تصویری از پشتیبانی
تصویر پشتیبانی
فرهنگ فارسی معین
پشتیبانی
تضمین، حمایت
تصویری از پشتیبانی
تصویر پشتیبانی
فرهنگ واژه فارسی سره
پشتیبانی
تایید، تقویت، حفظ، حمایت، طرفداری، محافظت، مدافعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شتربانی
تصویر شتربانی
نگهبانی شتر، ساربانی، شغل شتربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
ندامت، انفعال، پشیمان بودن، برای مثال از آن آتش برآمد دودت اکنون / پشیمانی ندارد سودت اکنون (نظامی۲ - ۱۹۴)
پشیمانی خوردن: پشیمانی، پشیمان شدن
پشیمانی گرفتن: پشیمانی، پشیمان شدن، پشیمانی خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتیوان
تصویر پشتیوان
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشتیبان
تصویر کشتیبان
ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
فرهنگ فارسی عمید
(پُ نَ / نِ)
پشتیوان
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
ناخدایی. ملاحی. (ناظم الاطباء). ملاحیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
شتربانی. ساربانی. شترچرانی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
چوبی که بجهت استحکام بر دیوار نصب کنند. (برهان قاطع). بنائی که برای حفظ بنائی دیگر سازند:
چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آنرا که باشد نوح کشتیبان.
(گلستان).
هرچه از دلها کنی تعمیر پشتیبان تست
سعی در آبادی دل کن چو معمار خودی.
صائب (از فرهنگ ضیاء).
پشتوان. (برهان قاطع). پشتیوان. پشتبان. حامی. دعمه. دعامه. دعام. رجبه، چوبی که درودگران بر پس در و امثال آن دوزند: شجار، پشتیبان تخت که بدان تخت را استوار کنند. عارضه، پشتیبان در و بالارو. (منتهی الارب) ، تکیه گاه. رجوع به پشتوان شود، آنچه بدان قوت باشد. پشت و پناه. یاریگر. یاری دهنده. حامی. معاون. (برهان قاطع). معین. مدد. مددکار. کمک. معاضد. ظهیر. ناصر. نصیر. ممدّ. عون. ایاد. (منتهی الارب). این نوشته ای است از جانب... ابوجعفر... بسوی یاری دهنده دین خدا... و پشتیبان خلیفۀ او. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 306). و نیز رجوع به پشتوان و پشتبان و پشتیوان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شتربانی
تصویر شتربانی
شغل شتربان نگهبانی شتر ساربانی
فرهنگ لغت هوشیار
سپرده بانکی برای تعیین اعتبار، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که بانک ملی جهت انتشار پول در خزانه بانک نگهداری مینماید
فرهنگ لغت هوشیار
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربانی
تصویر اشتربانی
شتربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
ندامت انفعال تاسف حسرت لهف، توبه انابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
یااری دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشتیبان
تصویر کشتیبان
ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
تأسف، حسرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
((پُ))
پشت و پناه، پشتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
ندامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشتیبانان
تصویر پشتیبانان
حامیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
حامی، تضمینی
فرهنگ واژه فارسی سره
پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور
متضاد: مخالف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ملاحی، ناخدایی، ناوبانی، ناوخدایی، ناوداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
Regret, Contriteness, Contrition, Penitence, Remorse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پشتیبانی، پشتوانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
покаяние , раскаяние , сожаление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
Reue, Bedauern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
розкаяння , каяття , жаль
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پشیمانی
تصویر پشیمانی
skrucha, żal
دیکشنری فارسی به لهستانی