جدول جو
جدول جو

معنی پشتکار - جستجوی لغت در جدول جو

پشتکار
سعی و کوشش در کار، قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری، استقامت و پایداری در پیش بردن امری
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
فرهنگ فارسی عمید
پشتکار
سعی وکوشش در کار، پشت کار
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
فرهنگ لغت هوشیار
پشتکار
ممارست، سعی، همت، اهتمام
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
فرهنگ واژه فارسی سره
پشتکار
اراده، استقامت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتوار
تصویر پشتوار
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتکار
تصویر شتکار
شدکار، شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
شدکار. شدیار. شکافتن زمین باشد بجهت زراعت کردن. (برهان). شیار زمین بجهت زراعت. (از ناظم الاطباء). شخم کردن زمین
لغت نامه دهخدا
(اَ جا)
پشتوان. پشتیبان. پشت و پناه. یاریگر. مددکار. پشتوار:
ور همی بیند چرا نبود دلیر
پشتدار و جان سپار و چشم سیر.
مولوی.
نه مار را مدد و پشت دار موسی خواست
نه لحظه لحظه ز عین جفا وفا سازد.
مولوی (از رشیدی) (از فرهنگ شعوری).
، هر چیز که به او ضخامتی باشد خصوصاً از جنس پوشیدنی. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پشتیبان باشد. (فرهنگ جهانگیری). پشتدار. پشتوان. یاریگر:
نه مار را مدد و پشتوار موسی ساخت
نه لحظه لحظه زعین جفا وفا سازد.
مولوی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
اشتکار ضرع، پرشیر شدن پستان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(پُ / پُ تِ)
قوه به انجام رسانیدن کاری آغازکرده. پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه. معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراه بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین. (جهانگشای جوینی).
- پشت کار داشتن،داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن، پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشۀ آن بودن. دنبال کردن کاری را
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشتهار
تصویر اشتهار
شهرت یافتن، ناموری
فرهنگ لغت هوشیار
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیار
تصویر اشتیار
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتکار
تصویر احتکار
گران فروختن، انبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکال
تصویر اشتکال
مشتبه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتغار
تصویر اشتغار
دور رفتن، ستمگری، بیابانگردی، شمارافزونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتجار
تصویر اشتجار
هم ستیزی، دست زیر چانه زدن، خواب از چشم در رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
داروهایی که در آب ریزند و جوشانند و بدن مریض را بدان شویند جوشانده مقداری گیاه و علفهای دارویی برای شستشوی بدن بیمار نطول اسپرم آب آبزن
فرهنگ لغت هوشیار
داروهایی که در آب ریزند و جوشانند و بدن مریض را بدان شویند جوشانده مقداری گیاه و علفهای دارویی برای شستشوی بدن بیمار نطول اسپرم آب آبزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشتکار
تصویر کشتکار
کشاورز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکار
تصویر اشتکار
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتوار
تصویر پشتوار
پشتیبان پشتوان یاریگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتدار
تصویر پشتدار
مددکار، پشت وپناه
فرهنگ لغت هوشیار
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتدار
تصویر پشتدار
پشتیبان، مددکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشتکار
تصویر کشتکار
((کِ))
زارع، برزگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت کار
تصویر پشت کار
((پُ))
پایداری، همت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتوار
تصویر پشتوار
((پُ))
پشتیبان، یاری کننده
فرهنگ فارسی معین
برزیگر، حارث، دهقان، زارع، کشاورز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمین ناهموار، از توابع دهستان جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه های پشمی دست بافت
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی در شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی