- پشتکار
- ممارست، سعی، همت، اهتمام
معنی پشتکار - جستجوی لغت در جدول جو
- پشتکار
- سعی وکوشش در کار، پشت کار
- پشتکار
- سعی و کوشش در کار، قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری، استقامت و پایداری در پیش بردن امری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
پشتیبان پشتوان یاریگر
مددکار، پشت وپناه
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
کشاورز
پشتیبان، مددکار
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
شدکار، شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
گران فروختن، انبار کردن
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
شهرت یافتن، ناموری
مشتبه شدن
دور رفتن، ستمگری، بیابانگردی، شمارافزونی
هم ستیزی، دست زیر چانه زدن، خواب از چشم در رفتن
داروهایی که در آب ریزند و جوشانند و بدن مریض را بدان شویند جوشانده مقداری گیاه و علفهای دارویی برای شستشوی بدن بیمار نطول اسپرم آب آبزن
داروهایی که در آب ریزند و جوشانند و بدن مریض را بدان شویند جوشانده مقداری گیاه و علفهای دارویی برای شستشوی بدن بیمار نطول اسپرم آب آبزن
هنرمندی و استاد چابک دست
نوآوری، نوآوردگی
خادم، خدمت کار
مزرعه
آهنگر
خدمتکار، پادو، خادم
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
استاد بنائی که کار او بنا کردن با خشت خام باشد
آفتابه چی
شراب معروف کشور پرتغال که نوعی می پخته و به پرتو معروف است: (می شیرازیم از درد سرکشت علاجش باده های پرتکال است)